یک مرد می‌نوشت!



سلام

دیروز روز خیلی مهمی تو این کشور بود، اینکه یه عده با همه اعتراض ها و غرغر کردناشون، ناراحتی و سختی هاشون، ترس ها و نگرانیهاشون، ناامیدی و استیصالشون و . بازم میان راه پیمایی بیست و دوم بهمن، خیلی تحلیل پیچیده ای نمیخواد، نتیجه ممکنه نتیجه عمیقی باشه ولی تحلیلش خیلی ساده است، به هر حال همه مون میدونیم چرا و چرا و چرا ملت همچنان میان. این جمعیت جمعیت میلیونی ای بود که نشونه های خیلی مهمیه که باید اولا ببینیمشون ثانیا قدرشون رو بدونیم و بدونن!


بگذریم؛ دیشب تو معرفی برگزیدگان جشنواره فجر، غیر از چند تای اول که تحلیلی راجع بهش نخونده بودم، تقریبا بلا استثنا نظر هیأت داوران عین نظر من بود، یعنی هر کدوم و میخوند قاطع میگفتم فلانیه و همین طور هم میشد. این برای منی که اساسا از فیلم دیدن منزجرم و فیلم دو ساعته رو رو دور تند میذارم و 5 دیقه ای میبینم خیلی موضوع جالبیه، عیال همیشه میگه تو کی فیلم میبینی کی سینما رفتی ؟؟؟ تو حتی نمیذاری ما تو خونه سریال نگاه کنیم و نشده با هم فیلم ببینیم، چون من حوصله دیدن فیلم ندارم حوصله م سر میره سریع میزنم جلو یا کانال عوض میکنم .


من از نرگس آبیار خیلی خوشم نمیاد، نه اینکه از فیلم هاش خوشم نیاد، اتفاقا فیلم هاش ظاهرا خیلی خوبه، ولی نگاهش نگاه رادیکاله، فکر سالمی پشت رمان هاش نیست، نگاه به حجابش نکنین، به نظرم این بیشتر از هر چیزی پوششه برای منظوری، و من نمیتونم قاطع منظوری برای این آدم رو اعلان کنم، باید صبر کرد و دید. (این جمله من رو چند سال دیگه متوجه میشید شاد هفت هشت سال دیگه)


از رفتار معصومانه الناز شاکر دوست خیلی خوشم اومد، خیلی دخترونه و ملوس بود، عروسک! مبارکش باشه


راجع به مسخره بازی کارگردان مسخره بازم، فقط بگم کارگردان مزخرف و عقده ایی داره، که بعدا کارهای رو مخ دیگه ای ازش میتونین ببینین، این جور آدم ها به جهت شخصیتی که دارن انگیزه خلق شاهکارهایی رو دارن، از این آدم کارهای خارق العاده میتونین ببینین ولی هیچ وقت نمیتونین دوستش داشته باشین مگر اینکه یکم بزرگ بشه پیر شه، شاید آدم شد! (فکر میکنم با پا به سن گذاشتن اگر کاراشو ادامه بده کمی معقولیت تو رفتارش بشه دید، هر چند فقط امیدوارم)


انصافا باید بهترین کارگردانی رو میدادن به مهدویان، تا هم به یه تعادلی میرسید، هم واقعا آبیار اونقدرا کراگردان خوبی نیست، هر چند نویسنده خوبیه، بهتره بگم فیلم نامه نویس خوبیه، ولی مهدویان انصافا کارگردانه سرتر یه، به هر حال به نظرم یه سیمرغ به رد خون کم دادن، دو تا سیمرغ مسخره باز انصافا حقش نبود ولی خب بازیگر نقش دوم نصیریان به جهت احترام هم که شده ایرادی نداشت و بهتر بود به ایشون بدن ولی به نظرم هم تو بخش نگاه نو هم تو اون یکی بخش انصافا حقش نبود، مخصوصا که اولی هم پس گرفت من جای هیات داوران بودم دومی رو همون فی المجلس ازش میگرفتم و میدادم به کاندیدای دوم که به نظرم بهتر بود به 23 نفر بدن.


در خصوص سعید روستایی، فیلم ابد و یک روزشو قبل از اینکه تیکه های سمیه باب بشه و دابس مش درست کنن ازش فکر کنم ده بار بیشتر دیدم، یعنی عین پدرخوانده یک و دو که صد بار دیدم این فیلم رو هم ده بار دیدم،‌ و کلی با بعضی سکانس هاش اشک ریختم و حال کردمااا ولی خب، نگاه این بچه یکم تلخه، تک بعدیه، یه ذره بین رادیکالیسم جنسی آبیار با تک بعدی و تلخ نگری روستایی تفاوت قائل باشید، روستایی نهایت کارش اینه که یکی مثل پناهی بشه ولی آبیار دورنمای فرهادی و داره . البته با رنگ  و لعاب و روکش دیگری. در مورد حرف مزخرف آخرش که راجع به پلیس گفت خب بچه است، یه بچگی کرد ولی این دلیلیه برای اینکه نباید خیلی به بچه ها رو داد، وقتی ابد و یک روزشو اونقدر تحویل میگیرین، طرف هنوز غوره نشده ادعای مویزی داره، میشه اینکه پررو میشه و گنده تر از دهنش حرف میزنه.


این گنده تر از دهن حرف زدن رو این زنه تو کلاه قرمزی بازی میکرد اسمش چی بود؟؟ آها معتمد آریا هم تو افتتاحیه زد، خب این زنیکه یادش نمیدونم میاد یا نه، اگه این چهل سال نبود اولا الان یه همچین آدمی تقدیر نمیشد، چون محلی از اعراب نداشت، ثانیا اونی که پر و پاچه بیرون انداخته بود و صدای خوبی میداشت تقدیر میشد که قطعا متفق القولید که هیچ کدوم از این جاذبه های سینمایی عصر حاضر رو لااقل این زنه نداره . چند وقت پیش یکی دیگه هم همین مدلی حرف زده بوده و گفته بود چهل ساله خفه شدیم و برامون بحران درسته شده و از این حرفا، من کاری به غلط بودن ودرست بودن حرفاشون ندارم، چون اصلا مهم نیست، من فقط از یه چیزی خیلی بدم میاد، نمک خوری و نمک دون شکنی، حالم از کسایی که دونشون رو با ما میخورن بغ بغو شون رو برای دیگران میکنن بهم میخوره!


 سینمای کشور، سینمای خیلی آباد و سازنده ای نیست، خیلی حرف های واقعی جامعه توش زده نمیشه، یا انقدر آرمانی و متوهمانه است، یا انقدر تلخه و سیاه، یا انقدر مبتذله و سطحیه، یه چیز درست درمون توش نمیشه دید یا بهتره بگم کمتر میشه دید . ولی جالبه کمیت تولید فیلم خیلی موضوع مهمیه که رشد قابل توجهی داشته ولی کیفیت داستان و محتوی و فیلم نامه اصلا قابل مقایسه نیست. به هر حال قشر موثر تولید کننده، نوع نگاهشون، ایدئولوژیشون، درآمدشون و حتی پوششون اصلا شبیه سطح عمومی آدم ها نیست پس توقعی ازشون نمیره،‌دنیاهای فانتزی ای دارن، کلا هنری ها خیلی نرمال نیستن و بیشتر در عالم تخیل و هپروتن، پس توقع بیشتری ازشون نمیشه داشت ولی اونی که سازماندهی میکنه، اونی که ت گذاری میکنه اقلا از هالیوود یاد بگیره، ادم حظ میکنه تحلیل فیلم های هالیوودی رو میبینی میزانسن به میزانسنشون حرف داره، اونم حرفای عمیق و مهم، ولی واسه ما بیشتر داریم خودتحقیری و خودزنی میکنیم!


++ ان شالله اگه عمری باشه تو پست بعدی یه پست زن و شوهری مینویسم، سرحال بیاین! :))


سلام

دیروز روز خیلی مهمی تو این کشور بود، اینکه یه عده با همه اعتراض ها و غرغر کردناشون، ناراحتی و سختی هاشون، ترس ها و نگرانیهاشون، ناامیدی و استیصالشون و . بازم میان راه پیمایی بیست و دوم بهمن، خیلی تحلیل پیچیده ای نمیخواد، نتیجه ممکنه نتیجه عمیقی باشه ولی تحلیلش خیلی ساده است، به هر حال همه مون میدونیم چرا و چرا و چرا ملت همچنان میان. این جمعیت جمعیت میلیونی ای بود که نشونه های خیلی مهمیه که باید اولا ببینیمشون ثانیا قدرشون رو بدونیم و بدونن!


بگذریم؛ دیشب تو معرفی برگزیدگان جشنواره فجر، غیر از چند تای اول که تحلیلی راجع بهش نخونده بودم، تقریبا بلا استثنا نظر هیأت داوران عین نظر من بود، یعنی هر کدوم و میخوند قاطع میگفتم فلانیه و همین طور هم میشد. این برای منی که اساسا از فیلم دیدن منزجرم و فیلم دو ساعته رو رو دور تند میذارم و 5 دیقه ای میبینم خیلی موضوع جالبیه، عیال همیشه میگه تو کی فیلم میبینی کی سینما رفتی ؟؟؟ تو حتی نمیذاری ما تو خونه سریال نگاه کنیم و نشده با هم فیلم ببینیم، چون من حوصله دیدن فیلم ندارم حوصله م سر میره سریع میزنم جلو یا کانال عوض میکنم .


من از نرگس آبیار خیلی خوشم نمیاد، نه اینکه از فیلم هاش خوشم نیاد، اتفاقا فیلم هاش ظاهرا خیلی خوبه، ولی نگاهش نگاه رادیکاله، فکر سالمی پشت رمان هاش نیست، نگاه به حجابش نکنین، به نظرم این بیشتر از هر چیزی پوششه برای منظوری، و من نمیتونم قاطع منظوری برای این آدم رو اعلان کنم، باید صبر کرد و دید. (این جمله من رو چند سال دیگه متوجه میشید شاد هفت هشت سال دیگه)


رفتار معصومانه الناز شاکر دوست خیلی دخترون و ناز بود،. مبارکش باشه


راجع به مسخره بازی کارگردان مسخره بازم، فقط بگم کارگردان مزخرف و عقده ایی داره، که بعدا کارهای رو مخ دیگه ای ازش میتونین ببینین، این جور آدم ها به جهت شخصیتی که دارن انگیزه خلق شاهکارهایی رو دارن، از این آدم کارهای خارق العاده میتونین ببینین ولی هیچ وقت نمیتونین دوستش داشته باشین مگر اینکه یکم بزرگ بشه پیر شه، شاید آدم شد! (فکر میکنم با پا به سن گذاشتن اگر کاراشو ادامه بده کمی معقولیت تو رفتارش بشه دید، هر چند فقط امیدوارم)


انصافا باید بهترین کارگردانی رو میدادن به مهدویان، تا هم به یه تعادلی میرسید، هم واقعا آبیار اونقدرا کراگردان خوبی نیست، هر چند نویسنده خوبیه، بهتره بگم فیلم نامه نویس خوبیه، ولی مهدویان انصافا کارگردانه سرتر یه، به هر حال به نظرم یه سیمرغ به رد خون کم دادن، دو تا سیمرغ مسخره باز انصافا حقش نبود ولی خب بازیگر نقش دوم نصیریان به جهت احترام هم که شده ایرادی نداشت و بهتر بود به ایشون بدن ولی به نظرم هم تو بخش نگاه نو هم تو اون یکی بخش انصافا حقش نبود، مخصوصا که اولی هم پس گرفت من جای هیات داوران بودم دومی رو همون فی المجلس ازش میگرفتم و میدادم به کاندیدای دوم که به نظرم بهتر بود به 23 نفر بدن.


در خصوص سعید روستایی، فیلم ابد و یک روزشو قبل از اینکه تیکه های سمیه باب بشه و دابس مش درست کنن ازش فکر کنم ده بار بیشتر دیدم، یعنی عین پدرخوانده یک و دو که صد بار دیدم این فیلم رو هم ده بار دیدم،‌ و کلی با بعضی سکانس هاش اشک ریختم و حال کردمااا ولی خب، نگاه این بچه یکم تلخه، تک بعدیه، یه ذره بین رادیکالیسم جنسی آبیار با تک بعدی و تلخ نگری روستایی تفاوت قائل باشید، روستایی نهایت کارش اینه که یکی مثل پناهی بشه ولی آبیار دورنمای فرهادی و داره . البته با رنگ  و لعاب و روکش دیگری. در مورد حرف مزخرف آخرش که راجع به پلیس گفت خب بچه است، یه بچگی کرد ولی این دلیلیه برای اینکه نباید خیلی به بچه ها رو داد، وقتی ابد و یک روزشو اونقدر تحویل میگیرین، طرف هنوز غوره نشده ادعای مویزی داره، میشه اینکه پررو میشه و گنده تر از دهنش حرف میزنه.


این گنده تر از دهن حرف زدن رو این زنه تو کلاه قرمزی بازی میکرد اسمش چی بود؟؟ آها معتمد آریا هم تو افتتاحیه زد، خب این زنیکه یادش نمیدونم میاد یا نه، اگه این چهل سال نبود اولا الان یه همچین آدمی تقدیر نمیشد، چون محلی از اعراب نداشت، ثانیا اونی که پر و پاچه بیرون انداخته بود و صدای خوبی میداشت تقدیر میشد که قطعا متفق القولید که هیچ کدوم از این جاذبه های سینمایی عصر حاضر رو لااقل این زنه نداره . چند وقت پیش یکی دیگه هم همین مدلی حرف زده بوده و گفته بود چهل ساله خفه شدیم و برامون بحران درسته شده و از این حرفا، من کاری به غلط بودن ودرست بودن حرفاشون ندارم، چون اصلا مهم نیست، من فقط از یه چیزی خیلی بدم میاد، نمک خوری و نمک دون شکنی، حالم از کسایی که دونشون رو با ما میخورن بغ بغو شون رو برای دیگران میکنن بهم میخوره!


 سینمای کشور، سینمای خیلی آباد و سازنده ای نیست، خیلی حرف های واقعی جامعه توش زده نمیشه، یا انقدر آرمانی و متوهمانه است، یا انقدر تلخه و سیاه، یا انقدر مبتذله و سطحیه، یه چیز درست درمون توش نمیشه دید یا بهتره بگم کمتر میشه دید . ولی جالبه کمیت تولید فیلم خیلی موضوع مهمیه که رشد قابل توجهی داشته ولی کیفیت داستان و محتوی و فیلم نامه اصلا قابل مقایسه نیست. به هر حال قشر موثر تولید کننده، نوع نگاهشون، ایدئولوژیشون، درآمدشون و حتی پوششون اصلا شبیه سطح عمومی آدم ها نیست پس توقعی ازشون نمیره،‌دنیاهای فانتزی ای دارن، کلا هنری ها خیلی نرمال نیستن و بیشتر در عالم تخیل و هپروتن، پس توقع بیشتری ازشون نمیشه داشت ولی اونی که سازماندهی میکنه، اونی که ت گذاری میکنه اقلا از هالیوود یاد بگیره، ادم حظ میکنه تحلیل فیلم های هالیوودی رو میبینی میزانسن به میزانسنشون حرف داره، اونم حرفای عمیق و مهم، ولی واسه ما بیشتر داریم خودتحقیری و خودزنی میکنیم!


+عرائض فوق، صرفا نظرات شخصیه منه بی سواده، که حاصل شنیدن تحلیل های دیگران، دیدن برخی و بخشی از فیلم های سابق و به خاطر آوردن سوابق آدمهاست.

++ ان شالله اگه عمری باشه تو پست بعدی یه پست زن و شوهری مینویسم، سرحال بیاین! :))


بعدا نوشت:

1- سریال از سرزمین های شمالی که داره پخش میشه، انگار ورژن جدیدشه، چون قبلنا تا اینجاشو نشون نمیداد!!!

2- این بچه مهندس یادم رفت راجع بهش چیز بنویسم، فکر کنم فقط دو قسمت آخرشو مجبور شدم ببینیم، اونم به خواهش و التماس عیال که بذار ببینیم، واقعا فاجعه بود، یعنی چی طرف هنوز سیبیلش سبز نشده حرفای گنده تر از دهنش بزنه و انقدر راحت و بی قید با دختر مردم بشینه لاو بتره!

3- مگه ولنتایم واسه شوهراشون کادو نمیخرن!؟؟!؟!؟


سلام

من و عیال چند سال پیش قرار شد بریم کربلا، خب من به خاطر خیلی دلایل خیلی خوشم از کربلا رفتن نمیومد ولی خب عمره نمی‌شد بریم، دیگه مجبور شدیم بریم کربلا؛ راجع به کربلا و نجف حرفه خاصی ندارم، چون حوصله جر و بحث کردن ندارم، فکر کنم یه هفته ای شد، موقع برگشتن تو فرودگاه امام وقتی از پاویون مسافرای عادی وارد سالن خروج شدیم، بلند گفتم آخییش آدم دو تا بی حجاب میبینه دلش وا میشه؛

خداییش اصلا احساس بودن تو وطن برام خیلی لذت بخش بود، حالا بغل که نه ولی خیلی دوست داشتم به همه اون خانمها بگم چقدر خوشحالم دارم میبینمشون خخخخ

تو جریان جام ملت ها هم، همینطور، من کلا اعتقادم اینه حیف به پول برقی که تلویزیون مصرف میکنه که فوتبال توش نشون داده بشه، مخصوصا فوتبال ایرانی، یعنی ترجیح میدم تلویزیون برفک نشون بده، فوتبال نشون نده؛ در همین راستا همیشه گفتم این مفت خورهای فوتبالیست و مربیای مفت خور ترشون که کلی پول این مملکت رو حیف و میل میکنن به درد لای جرزم نمیخورن، ولی اون روز تو بازی با ژاپن دیدم یه گل خوردن اولش گفتم خدا رو شکر ولی نتونستم تحمل کنم دیگه سر پنالتی خیلی تصادفی رسیدم خونه دیدم،  همش دعا میکردم پنالتی و بگیره و . کلی ذوق داشتم و کلی هم غصه م شد که باختن به ژاپنی ها

در راستای پست های معترضانه قبلی عرض کنم، با همه بدی ها مشکلات و بد اومدن هام و حرص خوردن هام از فرهنگ این مردم لعنتی ولی هیچ وقت نمیتونم بذارمشون کنار، عین این میمونه مثلا من با برادرم دعوام میشه حتی بزن بزن میکنیم ولی هیچ وقت نمیخوام که نباشه؛ این مردم همونایی هستن که سالهای جنگ با هیچ امکاناتی، کلی کمک میکردن، این مردم همونان که اگه جنس کوپنی اعلام میشد همسایه به همسایه ش خبر میداد، اینا همونن که تو زله بم و کرمانشاه و . هررر چی داشتن بدون چشم داشتی تقدیم کردن و کلا" مردمی داریم که خیلی قابل تشخیص و پیش بینی نیستن ولی همینشونم دوست دارم.


من با همه نقدی که به دولت جمهوری اسلامی دارم، که اساسا معتقدم نه جمهوریه نه اسلامی، ولی تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم عین یه عده وطن فروش طرفداری غیر خودی و غیر ایرانی ها رو بکنم، منفور ترین افراد برای من از مجاهدین خلق هستن تا این آخری مسیح علی نژاد، تا اونایی که آب به آسیاب دشمن میریزن و مارو خار و خفیف میکنن پیش اجنبی و از اون بدتر علیه کشورشون با دشمن و غیرهموطنشون هم پیمان میشن و تو بی بی سی و وی او ای مملکتشون رو نقد میکنن، اینا دشمنن! دشمن!! و هیچ خیانتی بالاتر از همکاری و رفاقت با دشمن نیست.

+ الان که این حرفا شد، خیلی علاقه مندم اینو بگم، که افغانستان و افغانی برای شخص من حکم کردستان و داره و کردها، آذربایجان و داره و ترک ها، سسیتان و بلوچستان و داره و سیستانی و بلوچ!



سلام

الان شبکه دو، بیست و سی برنامه بی تعارف از پدر یه شهید مصاحبه پخش میکنه، ازش از پسر شهیدش پرسیدن، گفت بچم و که دیدم از سینه نصفه تنش نبود، ادامش گفت خداروشکر درد نکشید


داغونم کردا


یه وقتایی که نی نی رو دعا میکنم، دست رو سرش میکشم، قشنگ حس میکنم که حتما استجابت میشه، یاد مرحوم پدرم میافتادم که یه وقتایی که چیزیم میشد میگفتن بیا بوسش کنم خوب شه، و واقعا هم خوب میشدا


پدر، خیلی مقام والاییه، خیلی!


خدایا به همه پدرا طول عمر، صحت و دلخوشی عطا کن، پدران مرحوممنون رو هم غرق در رحمت کن و از هممممم مهمتر کاری کن تا قبل از دست دادن پدرانمون قدرشون و بدونیم.


سلام


دیروز رفته بودم نونوایی، دیدم فقط سه تا کیسه آرد داره، بهش گفتم چی شده، قحطی اومده . یه نگاهی بهم کرد گفت آره قحطی اومده . خیلی مقدمه نچید، یهو زد به اینکه من موندم اینو کدوم لعنتی امام کرده؟؟!! من امام حسینم امام قبول ندارم، کی گفته این امامه!!! آرد هست ولی کیسه ای 200 تومن میده.


من فقط گوش میدادم .


بعدش رفته بودم برم مرغ بگیرم، مرغمون چند روزه تموم شده، دو سه روزه دارم میرم مرغ بگیرم، تره بار هر بار میرم این چند روزه تموم کرده . بهش گفتم چیه قحطی شده؟؟؟؟ اونم چیزی نگفت و فقط یه نگاهی بهم کرد . تو دلم گفتم خدا لعنتشون کنه!


این روزا گیر دادن به دلیل شکست تیم فوتبال ایران از ژاپن، و دلیل این اتفاق رو فقط فرهنگ قاطی کردن فرع و اصل میدونن. از دست این فرهنگ لعنتی!


دیشب بود یا پریشب شبکه افق داشت یه مستند نشون میداد، فکر کنم اولین بار بود فردین و دیدم تو تلویزیون که حرف بزنه، داشت راجع به واردات فیلم های ضعیف ایتالیایی حرف میزد و میگفت که این تجارته و از این حرفا و البته متاسف بود، این بخشش و کار ندارم میخوام به کنگره حزب رستاخیز همین مستند برم که استدلال های حقانیت این حزب رو فقط از اسلام وام گرفتن و هر جایی داشتن به اسلام استناد میکردن .


مردم هجوم آوردن برای خرید گوشت و مرغ، عین هجومی که برده بودن برای خرید دلار . مردم جزوی از این فرهنگن، هم ایجادش میکنن هم و از اجزای اونن و هم تو ساخته خودشون غرق میشن؛

خدا این مردم و فرهنگشون رو لعنت کنه!


اوضاع بدی که بی کفایتی دولت باعث و بانیش شده که البته دلیلش رای همین مردمه که همچین دولت بی کفایتی رو در راس آورده، اوضاعیه که مردم رو از دین و عقیده هاشون دور میکنه، اوضاع خوبی نیست، خیلی باید مراقب بود.


همکارم یه شوهر داره پزشکه، خودشم لابد فوق رو دیگه داره، حتی بعضا روزای تعطیل میاد اضافه کاری، معلوم نیست از کدوم شهرستان اومده، با کلی سعی و تلاش فکر کنم خونه ش هم حوالی یوسف آباده، یه دختر 6 ساله داره، هر روز با مربی باله دخترش راجع به پیششرفت کاراش حرف میزنه!


همیشه به دوستانم میگم، خیانتی که جمهوری اسلامی به دین این مردم کرد، رضا خان و آتاتورک به مردم کشورشون نکردن!

خدا لعنت کنه حاکمین خائن و مردم ناآگاه رو!


+ فکر نکنین تا 1400 باید تحمل کنیما، موضوع اصلا دولت نیست، اتفاقا موضوع مردمن، مردمی که این اتفاقات رو رقم زدند و خواهند زد.

عین روز روشنه، مردم به طیفی رای خواهند داد که دولت در پایان کارش همه ناکامی هاشون بندازه گردن این طیف!


سلام

چند شب پیش از مسافرت که داشتیم بر میگشتیم، هواپیما شروع کرد به لرزیدن، با همه اطلاع و تخصص و اینکه یکی از رشته های تحصیلیم صنایع هواپیمایی بوده و تقریبا امن ترین وسیله نقلیه رو هواپیما میدونم ولی خب ترس از معلق بودن در فضا خیلی اذیتم میکنه؛ تنها کاری که کردم، آیت الکرسی خوندم و شهادتین و گفتم؛ تو همین حین و بین فکر کردم الان که همه مون تو پروازیم اگه باهم بمیریم، مال و اموال و کی صاحب میشه؟؟

فلان جا پول دارم و کسی خبر نداره جز خودمون و .

بعد یه غلط کردن گنده به خدا گفتم و آرزو کردم فلانی و فلانی و فلانی حلال کنن .

بعد عهد بستم با خدا که دیگه غلط اضافه نکنم و فلان کار و بهمان و کارم دیگه نکنم و .


به هر حال خدارو شکر به سلامت عین همه سفرهای دیگه نشست و من باز عین پروازای قبلی با خودم عهد کردم که تا بمیرم سوار هواپیما نشم!!


هر چی حساب کتاب کردم دیدم، باید یه وصیت نامه بنویسم، اینطوری نمیشه، خیلی معلوم نیست بالاخره دیگه تو شیب نزولی کوه عمر افتادیم و هر آن ممکنه افقی بشیم.


+ پست قبل رو خیلی در نظر بگیرید، دیدن نقاط مثبت همسرتون به شدت تو لذت بردن از زندگی موثره، حتما امتحان کنین، از عزیزانی که قابل و محرم دونستن ممنونم.


# خیلی دعا کنیم اونایی که آرزو و حسرتی دارن، یا خدا عطش آرزوشون و کم کنه و قابل تحمل، یا به خیریت برآورده کنه


این

کلیپ رو ببینین.


سلام

زندگی مشترک رو عاشقانه هاش لذت بخش میکنن، با تمام تلخی سریال پدر،

این کلیپ و کلیپ های مشابهش رو برای تجدید عاشقانه هاتون تو زندگی توصیه میکنم.


واقعا بعضی لذت ها تو زندگی و رزومرگی ها گم میشن، یادمون باشه که برای بزرگترین لذت که همانا با هم بودن و با هم خوب بودنه وقت بذاریم و یه چیزهایی رو یادآوری کنیم.

خاطرات خوبمون رو

هر چیزی که حس خوب بهمون میده

هر چیزی که حالمون رو خوب میکنه

هر چیزی که قلقلکمون میده

هر چیزی که .


این همه بدی ها و خاطرات بد رو نشخوار میکنیم، به چی رسیدیم؟؟!!!!

یکم خوبی ها و لذت های مشترک رو هم بازآفرینی و یادآوری کنیم برای زندگیمون عین کاتالیزور میمونه، و خیلی فوق العاده همه چیو خوب میکنه!


+کاتالیزور، کاتالیست یا کاتالیزگر (به فرانسوی: Catalyseur) (به انگلیسی: Catalyst) کارایی های زیادی دارد. کاتالیزگز ماده‌ای است که اگر به مخلوط واکنشی افزوده شود، سرعت رسیدن ماده به حالت تعادل در سیستم را، بدون آنکه خود دستخوش تغییر شیمیایی پایدار شود، تغییر می‌دهد و معمولاً آن را افزایش می‌دهد.



 باسلام و احترام

در ادامه پست قبلی، تو این پست لطفا حداقل سه خصوصیت، رفتار و چیز خوب و مطلوب و دلنشین از همسرتون رو عنوان کنین.


هرجور علاقه مندید پیام بدین، دوست نداشتین ناشناس پیام بدین، ترجیحا مصداقی باشه و به مثال حتی یکبار اتفاق افتاده رو هم بگید.

هر دو پست پیامهاشون فعاله، تا هروقت دلتون خواست میتونین پیام بدین


با سلام

پیرو پست هم خونه و سایر پست های مشابه یهو به ذهنم رسید این پست رو بذارم برای اون دسته از متأهلینی که از دست همسرانشون گله مندند و میخوان دق دلیشون رو یه جوری سرشون خالی کنن؛


هر کسی هر چی از همسرش دلش پره اینجا بنویسه، هر اتفاقی که افتاده رو با جزئیات یا بی جزئیات اینجا بگه، اصلا هم مهم نیست که دیگران چه قضاوتی میکنن، هر کسی حق داره برداشت و قضاوت خودش رو داشته باشه ولی خب از هر اتفاقی که دلتون پره اینجا بنویسید.


نخواستین شناس هم بگید، ناشناس بنویسید، ولی هر چی هست یه چیزی بنویسید، چون میدونم دلتون پره و به روتون نمیارید!


+ تو این پست نسبت به ناله هاتون عکس العملی نشون نمیدم که راحت غر بزنین.

++ دیشب داشتم فکر میکردم به این پست یه انسجامی بدم، گفتم صبح بیام بنویسم هر کی حداقل سه تا از خصوصیات یا رفتار منفی همسرش که آزارش میده رو بنویسه، اینطوری بهتره، حالا هم مصداقی میتونین حرف بزنین هم کلی، هر جور خودتون صلاح میدونین




سلام

بدون هیچ مقدمه ای میخوام وارد یه موضوع خیلی مهم بشم، ترجیح میدم مساله م رو با چند تا مثال شروع کنم؛ اول تعریف نرخ ارز ها دقت کنین تا ببینیم در ادامه ش چی پیش میاد:


  • نرخ رسمی ارز تو بودجه موضوع بسار مهمیه، با یه مثال براتون جا میندازم این نرخ چه اهمیتی داره، مثلا تو دولت قبل نرخ رسمی ارز بین 919 تومن تا 1226 تومان بود، یعنی دولت به ازای هر یک دلار درآمد ارزی خودش 1226 تومان، ریال تو جامعه منتشر میکرد و این یعنی افزایش پایه پولی، که به تبع اون افزایش حجم نقدینگی و به جهت زاینده نبودن اقتصاد منجر به کاهش ارزش پولی میشه، حالا تصور کنین بودجه امسال با ارز 4200 تومنی و بودجه سال آینده با ارز 5700 ارائه شده (یعنی افزایش رسمیه حداقل 36 درصدی)


  • نرخ بازار آزاد با نرخ رسمی ارز تفاوت های مهمی دارن، حجم دادو ستد در بازار آزاد با ارزی که به صورت رسمی توزیع میشه اصلا قابل قیاس نیست، همه شما نرخ بازار آزاد رو خوب میشناسین، تا 19500 تومن بالا رفته و الان رو ده هزار تومن تقریبا ایستاده و فعلا تو بازه 10 تا 12 هزار تومن بالا پایین میشه.


  • این وسط یه نرخ دیگه ای هم هست که قبلا بهش بازار مبادله ای میگفتن الان میگن نیمایی، نرخ بازار مبادله ای در دولت قبل 2500 تومن و الان تقریبا 8500 شده، این نرخ هم نرخ خیلی مهمیه که، عمده کالاهای غیر اساسی از طریق مراجع رسمی با این نرخ وارد کشور میشه


تو این یادداشت کاری با نرخ ارزهای آزاد و نیمایی ندارم، فقط نرخ ارز رسمی که دولت بودجه رو با اون نرخ به مجلس ارائه داده، احتمالا هم با همین نرخ تصویب میشه؛‌توجه کنین، افزایش 36 درصدی نرخ رسمی ارز یعنی تسویه حساب های ارزی با نرخ ارز بالاتر و این یعنی کاهش رسمی حداقل 36 درصد ارزش پول کشور، ارزش پول کشور سرشون رو بخوره، این یعنی حداقل کاهش قدرت خرید مردم به میزان خیلی خیلی بیش از 35 درصد، این رو بدون احتساب ضریب فزاینده پولی عرض میکنم و الا چیزی در حدود 2 تا سه برابر بیشتر قراره سال دیگه هم کاهش قدرت خرید برای مردم اتفاق بیافته.


این رو بذارید با افزایش نرخ ارز از زمستون پارسال تا الان، که تقریبا وسیله یا محصولی نبوده که سه برابر افزایش نداشته باشه، حداقل دو برابر رو شاخ همه محصولات بوده، خب این ناشی از افزایش نرخ بازار رسمی از 3500 تومن به 11-12 هزار تومن؛

افزایش قیمت ها خودش به خودی خود چیز مهمی نیست، تعجب نکنین، این کاهش قدرت خرید مردمه که موضوع مهمیه، یعنی اگه شما پول داشته باشی بخری حالا جنسا هر چقدرم خواستنم زیاد بشن، اهمیتی نداره ولی وقتی 6 درصد افزایش حقوق داشته باشی سال دیگه هم حداکثر 20 درصد، یعنی همین جوریش یه سه برابر امسال یه 50 درصدم سال دیگه که باید در هم ضرب کنین یعنی چهار تا پنج برابر قدرت خرید مردم برای سال آینده کاهش پیدا میکنه در حالی که دولت لطف  کرده نهایتا تو این دو سال حداکثر 30 افزایش حقوق و دستمزدها رو اعمال کرده:


یعنی دولت تو این دوسال، برای کاهش 400 درصدی قدرت خرید مردم، فقط 30 درصد افزایش قدرت ایجاد خواهد کرد، البته این بدون احتساب اون سبد خانواد 200 هزار تومنیه که قراره بعدا به یه عده محدود بدن!!!!


+ حرف های زیادی بود، تقریبا" میشه گفت این دولت هیچ دستآوردی نداشته، یک متر مسکن نساخته، یه طرح عمرانی درست ودرمون ارائه نداده و فقط و فقط هر چی دیگران قبلا کاشته بود رو دو دستی تقدیم چهار تا حقه باز و دغل دنیای بین الملل کرد به امید اینکه چیزی عایدش بشه، ولی اینم حرف من نیست، حرف من فقط یک کلمه است:



چرا هیچ کسی صداشم در نمیاد و خفه خون گرفتین ؟؟؟؟

(همه شمایی که به این دولت با کارنامه چهارساله اولش رای دادید مسئول این وضعیت امروز جامعه اید)



سلام

در راستای قدمت پست قبل یه آهنگ قدیمی از ام کلثوم که این روزها هم زیاد میچرخه رو براتون میذارم، فقط مفهوم رو با اهنگ های این دوره زمونه مقایسه کنین ببینین چقدددددر تفاوت داره!!

این

فیلمش: (یه خانم داره میخونه ها، اگه تقید و عذر شرعی دارید لطفا نبینین؛  به جاش

اینو ببینین که یه دختر بچه ان شالله غیر رشیده بازخونیش کرده، این اصلاحیه حسب دستور و تذکر دوست ناشناس انجام شد)


اینم گوشه ای از متنش:


برضاک یا خالقی لا رغبتی ورضای
خلقت صوتی ویدک صورت اعضای

برضاک یا خالقی لا رغبتی ورضای
خلقت صوتی ویدک صورت اعضای

ابلغ بصوتی یا ربی مقصدی ومنای
لما اناجیک لما اناجیک لما اناجیک
ولما تستمع شکوای


یکم عربی یک هم بلد باشید متوجه منظورش میشید!

ترجمه بعدا نوشت: 

/به رضای تو ای خالق من [راضیم ]
نه به تمایل و رضای خودم
صدایم را خلق کردی و با دستانت
به اعضایم شکل دادی
پروردگار من، با صدایم میرسانم
هدف و خواسته هایم را
وقتی که تو را میخوانم
و وقتی تو به شکایتهای من گوش میدهی









سلام


بی مقدمه میرم سر اصل مطلب، موضوع بچه دار شدن، موضوع خیلی مهمی تو زندگی شوییه، خیلی از خانم ها و عده ای از آقایون دلایلی برای بچه نیاوردن دارن که در ادامه به دلایلی که به ذهنم میرسه می‌پردازم، طبیعتا شما هم اگر دلایلی غیر از دلایل زیر دارید میتونین اضافه کنین تا به یه نتیجه ای برسیم.


نسل دختران امروز همونطور که تو پست

قطعا مادران مقصرند دخترانی شدن تنبل، خودخواه، فشل، متوهم، حاضری خور و .


دخترانی که زورشون میاد صبح زود پاشن، واسه کارای کل روزشون برنامه بریزن، شب تا نیمه شب بیدارن و روز اگه مجبور کار و درس نباشن زورشون میاد برای خانواده و بچه و همسرشون وقت بذارن و کاراشون رو انجام بدن، نسل دخترانی شده که سبزی خورد شده حاضری میخرن به جای اینکه صبح پاشن برن تره بار سبزی تازه بخرن خورد کنن و .


موضوع بحثم صرفه تنبلی دختران نیست، که قطعا مادرانشون مقصرن، موضوع حرفم تمایل کم ن به بچه آوردنه، یه دونه چی بشه بیارن، اونم به زور و تموم! دیگه دومی استثنائه و سومی هم جزو تقریبا داره محالات میشه.


سختی های تربیت بچه، قطعا وجود داره، مشکلات مالی و جسمی هم هست ولی تنبلی و خودخواهی مهمترین مشکل ن برای بچه نیاوردنه و بعد از اون توهماتی که ن در خیال خودشون برای اومدن بچه متصور میشن.


چطور برای هزارتا کوفت و زهر مار غیر ضروری تمام روز وقت دارید کل بازار و زیرو رو کنین، حال ندارن برای بچه شون یه برادر و خواهر بیارن . چطور وقت داری بری سرکار، وقت نداری به تربیت بچه برسی؟؟؟


چطور وقت میکنی برای قر و فر و آرایش و پیرایشت کلی وقت بذاری اما وقت نمیکنی یه بچه رو بزرگ کنی؟؟؟


چطور وقت میکنی هر روز بیای سر کار، دانشگاه تا خودت رو تو اجتماع نشون بدی و احساس بی فایده بودن نکنی ولی وقت نمیکنی برای بچه ت مادری کنی؟؟؟


جالبه خیلی از زن ها میرن سر کار که هزینه مهد بچه شون و تفریحاتی که فکر میکنن نکنه براش عقده بشه رو فراهم کنن.


چطور بیست و جهار ساعت سرت تو گوشیه ولی وقت نمیکنی به بچه برسی و همه چیشو حاضری میخوای و حاضر نیستی یه ذره وقت بذاری!


آمار بالای سزارین هم مؤید عرض بنده است که ملت همه چیو حاضر و آماده و بدون تلاش میخوان .


البته اینم بگم، مردهای نادونی هم وجود دارن که عددشون کم از زن های نادون نیست، که همینطور خودخواهن و احتمالا تو شصت سالگی تازه میفهمن که چه اشتباهی کردن بچه نیاوردن!!


از این دلایلی که امروز جامعه فاسده، کار نیست و از این چیزا هم بیشتر حرفه، شما بخوای کار کنی برات کار هست، ولی نخوای کار کنی و مفت خوری عادت کرده باشی معلومه که کار نیست. فساد هم همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود، مگه ما تو فضای معنوی  و بزرگ شدیم، والا قبلنا هم همین مدلی بودن مردم، اونی که خراب بود الانم خرابه، اونی که خوب بود الانم خوبه !


اعصابم از دست زن و مردایی که نمیخوان بچه دار بشن و به یکی فقط راضین و دلایل احمقانه دارن خورده!


در پایان، سلامت روانی هر بچه ای در گرو اینه که با گروه همسالاش تو گروه خانواده، فامیل، همسایه و مدرسه ارتباط داشته باشه، روزی بچه رو هم خدا میده، نه من و شما، اینکه ما واسه زیاده خواهی خودمون دنبال اضافه کار کردنیم و کارهای اضافه کردن دیگه ناشی از خودخواهی و نادونیمونه، و اینکه قرار نیست نیازهای مالی بچه مون رو ما از الان تامین کنیم، این وظیفه خودشه، اینو برای کسایی میگم که نگران آینده بچه شون هستن تو این وضعیت!


اگر دوستان دلایل دیگه ای هم دارن که بیارن لطفا بگن تا ما هم بدونیم.


+ این

فیلم رو حتما ببینین!

++ اگه بالایی رو ندیدن،

این فیلم و حتما حتما بیینین!


سلام
به درخواست نویسنده

وبلاگ نون والقلم یه بار تو عمرمون خواستیم وارد یه پویش بشیم عین متن این پویش رو براتون کپی میکنم:

" هر سال، بیان برترین وبلاگها رو انتخاب میکنه اما همه میدونید ملاک بیان برای برترین ها، کیفیت و محتوا نیست. و واقعا هم یه کارگزار در زمینه فکری و فرهنگی نمیتونه نمره به محتوا و کیفیت زیر مجموعه اش بده بلکه نمره به کیفیت و محتوا رو باید کاربرا و نویسنده های بیان بدن.
در واقع معتقدم بیان کار درستی میکنه که وارد نمره دهی به محتواها نمیشه. یا وارد نمره دهی به میزان تاثیرگزاری وبلاگ ها نمیشه. چون اون نمیتونه قضاوت کنه. قاضی در این باب خود کاربرا هستن.
و این خلاء خیلی هویداست که هیچ آماری از وبلاگهای موثر و مفید و با محتوا نداریم. کاری به جهت محتواها هم ندارم. جهتش اصلا خلاف جهت ارزش های دین باشه. اما بشناسیمش. کسی که میتونه خلاف جهت دین و ارزشهای دینی مطلب بنویسه و اثر بذاره چرا ما نشناسیمش؟. اتفاقا خیلی عالیه اگر بشناسیمش.
اما آماری وجود نداره.


من پیشنهاد میدم این پویش رو خود کاربران بیان راه اندازی بکنن. 
به این صورت هر نفر کاربر بیان که وبلاگ داره یه تعداد محدودی وبلاگ رو معرفی بکنه که از نظر این کاربر اون وبلاگ معرفی شده دو ویژگی رو حتما دارا باشه:

1_ محتوای با کیفیت در مطالب و پاسخگویی به نظرات

2_ تاثیرگزاری بر روی مخاطبان

بحث محتوای نافذ و با کیفیت به تنهایی کافی نیست. مثلا اینکه کسی از یه کتاب خیلی خوب مطلبی رو کپی بکنه بعد در مقام پاسخگویی ضعیف عمل کنه. اون محتوا رو هم هدر داده. برای همین مسئله تاثیر گزاری رو  به عنوان مولفه دوم مطرح کردم چون در مولفه دوم بحث پاسخگویی و تعامل درست با مخاطب هم از مومات میشه. یعنی اخلاق شما و منش شما نمود پیدا میکنه.



الان یک ماه مونده تا آخر سال، فرصت کافی رو داریم برای راه انداختن این پویش. برنامه پیشنهادی من اینه که هر کسی یه تعداد محدودی (حد خاصی مشخص نمیکنم. ممکنه کسی یه وبلاگ با این ویژگی ها بشناسه یکی ده تا) وبلاگ که هم با محتوای مناسب مینویسن  هم موثر عمل میکنن و تاثیر گذار هستن رو نام ببره و لینک بده و یکی دو جمله در مورد وبلاگ مد نظرش شرح بنویسه. وصفش کنه.
و در پایان هم از تعدادی از دوستان و مخاطبانش دعوت کنه تا در این پویش شرکت کنن. 
اگر تعداد کسانی که در این پویش شرکت کردن به بیش از 50 نفر برسه ما میتونیم نتیجه آماری ارائه بدیم که موثرترین وبلاگها و با کیفیت ترین وبلاگها از نظر کاربران بیان کدوم وبلاگها هستن. طبیعتا هر چقدر مشارکت بیشتر باشه آمار ارائه شده موثق تره.


و هدف اینه که وبلاگهای خوب و دغدغه مند شناخته بشن. چون این فضا هم یک معبر مجازی هست و در تولید محتوا سهمی داره. چرا خودمون برای ارتقائش تلاش نکنیم؟ "


البته خود من هم چند تا وبلاگ که محتوای با کیفیت و موثری دارن رو دنبال میکنم و مطلوبن که در ادامه به استحضار دوستان میرسونم، این پست تا مدتی به عنوان پست ثابت در ابتدای وبلاگ جا داره و بعد از حصول نتیجه برش میدارم، دوستان خوشحال میشم به هر تعدادی که علاقه مندن و میپسندن وبلاگ هایی رو معرفی کنن و یه شرح مختصری هم بدن، خود بنده هم در پایان وبلاگ های اینچنین رو معرفی خواهم کرد:

+ هر چند من به شدت علاقه مندم وبلاگ های با محتوای دری وری، نویسنده های بی شخصیت و مزخرف، نوشته های خرافی و دوزاری رو معرفی کنم که اگه شد این کار و خواهم کرد، حالا دوستان هم میتونن این کار و بکنن.

++ در خصوص سایر پست ها همچنان نظر دهی و مشارکت فعاله و ممکنه بعد از این پست هم مطالبی منتشر بشه ولی خب فعلا این پست ثابته.

+ کلا از این قرتی بازیا و پویش بازی وچالش بازیا خوشم نمیادا ولی خب این پویش رو بد ندیدم، ممکنه چیزهایی رو بهمون اضافه کنه و یادمون بده که نمیدونستیم.


لیست مورد نظر من که به مرور تکمیل میشه:

1-

حقیقت روشن :  بزرگواری که اولا نوشته هاشون به شدت مستند و متقنه، به شدت به نکات ظریف و واقعی ای اشاره میکنه، به شدت ارزش چندین بار خوندن داره، نویسنده با سواد و با اطلاعی که میشه به عنوان رفرنس ازش استفاده کرد.

2-

تفکرات یک آرمان : نوشته هاش بوی دغدغه و درد داره، خیلی دوسش دارم چون همیشه از واقعیت های تلخی میگه که یه وقتایی بهشون عادت کردیم، اشارات ظریفی داره که قابل تامله


چهار تا فیلم هست:


یکی از 

پسر شهید بالای تابوت پدرش و اون یکی از

پدر شهیدی که به استقبال پسرش اومده، سومی

خواهر شهیدی که خداحافظی میکنه با برادر شهیدش و

مادر شهیدی که با جنازه پسرش رو به رو میشه !



برای همه اموات امروز حمد و سوره بخونین


خدا همه ما رو بیامرزه


+ من هیچ دین و ایمونی هم نداشته باشم نمیدونم چرا برای شهیدا  یه جایگاه خاص قائلم، یه بار تو محل شهید آوردن هزار تا کار داشتما ولی برای خودم فرض بود اصلا دست خودم نبود برم زیر تابوتش همراهیش کنم، همه مسیر اشک میریختما، ناخودآگاه، نمیدونم چه حکمتیه شهید خیلی منو جذب میکنه، خیلی حس خوبی بهم میده، خدا خیرشون بده، جنازه و تابوتشونم پر برکته .



سلام
به درخواست نویسنده

وبلاگ نون والقلم یه بار تو عمرمون خواستیم وارد یه پویش بشیم عین متن این پویش رو براتون کپی میکنم:

" هر سال، بیان برترین وبلاگها رو انتخاب میکنه اما همه میدونید ملاک بیان برای برترین ها، کیفیت و محتوا نیست. و واقعا هم یه کارگزار در زمینه فکری و فرهنگی نمیتونه نمره به محتوا و کیفیت زیر مجموعه اش بده بلکه نمره به کیفیت و محتوا رو باید کاربرا و نویسنده های بیان بدن.
 پیشنهاد میدم این پویش رو خود کاربران بیان راه اندازی بکنن. 
به این صورت هر نفر کاربر بیان که وبلاگ داره یه تعداد محدودی وبلاگ رو معرفی بکنه که از نظر این کاربر اون وبلاگ معرفی شده دو ویژگی رو حتما دارا باشه:

1_ محتوای با کیفیت در مطالب و پاسخگویی به نظرات

2_ تاثیرگزاری بر روی مخاطبان

بحث محتوای نافذ و با کیفیت به تنهایی کافی نیست. مثلا اینکه کسی از یه کتاب خیلی خوب مطلبی رو کپی بکنه بعد در مقام پاسخگویی ضعیف عمل کنه. اون محتوا رو هم هدر داده. برای همین مسئله تاثیر گزاری رو  به عنوان مولفه دوم مطرح کردم چون در مولفه دوم بحث پاسخگویی و تعامل درست با مخاطب هم از مومات میشه. یعنی اخلاق شما و منش شما نمود پیدا میکنه.
الان یک ماه مونده تا آخر سال، فرصت کافی رو داریم برای راه انداختن این پویش. برنامه پیشنهادی من اینه که هر کسی یه تعداد محدودی (حد خاصی مشخص نمیکنم. ممکنه کسی یه وبلاگ با این ویژگی ها بشناسه یکی ده تا) وبلاگ که هم با محتوای مناسب مینویسن  هم موثر عمل میکنن و تاثیر گذار هستن رو نام ببره و لینک بده و یکی دو جمله در مورد وبلاگ مد نظرش شرح بنویسه. وصفش کنه.

اگر تعداد کسانی که در این پویش شرکت کردن به بیش از 50 نفر برسه ما میتونیم نتیجه آماری ارائه بدیم که موثرترین وبلاگها و با کیفیت ترین وبلاگها از نظر کاربران بیان کدوم وبلاگها هستن. طبیعتا هر چقدر مشارکت بیشتر باشه آمار ارائه شده موثق تره."
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


البته خود من هم چند تا وبلاگ که محتوای با کیفیت و موثری دارن رو دنبال میکنم و مطلوبن که در ادامه به استحضار دوستان میرسونم، این پست تا مدتی به عنوان پست ثابت در ابتدای وبلاگ جا داره و بعد از حصول نتیجه برش میدارم، دوستان خوشحال میشم به هر تعدادی که علاقه مندن و میپسندن وبلاگ هایی رو معرفی کنن و یه شرح مختصری هم بدن، خود بنده هم در پایان وبلاگ های اینچنین رو معرفی خواهم کرد:

+ هر چند من به شدت علاقه مندم وبلاگ های با محتوای دری وری، نویسنده های بی شخصیت و مزخرف، نوشته های خرافی و دوزاری رو معرفی کنم که اگه شد این کار و خواهم کرد، حالا دوستان هم میتونن این کار و بکنن.

++ در خصوص سایر پست ها همچنان نظر دهی و مشارکت فعاله و ممکنه بعد از این پست هم مطالبی منتشر بشه ولی خب فعلا این پست ثابته.

+ کلا از این قرتی بازیا و پویش بازی وچالش بازیا خوشم نمیادا ولی خب این پویش رو بد ندیدم، ممکنه چیزهایی رو بهمون اضافه کنه و یادمون بده که نمیدونستیم.


لیست مورد نظر من که به مرور تکمیل میشه:

1-

حقیقت روشن :  بزرگواری که اولا نوشته هاشون به شدت مستند و متقنه، به شدت به نکات ظریف و واقعی ای اشاره میکنه، به شدت ارزش چندین بار خوندن داره، نویسنده با سواد و با اطلاعی که میشه به عنوان رفرنس ازش استفاده کرد.

2-

تفکرات یک آرمان : نوشته هاش بوی دغدغه و درد داره، خیلی دوسش دارم چون همیشه از واقعیت های تلخی میگه که یه وقتایی بهشون عادت کردیم، اشارات ظریفی داره که قابل تامله


3-

سوته دلان : من خیلی آدم دیندار و مذهبی ای نیستم، ولی با دو چیز اصلا شوخی ندارم، یکی قرآن و اونیکی مقام شهید، وبلاگ خانم سوته دلان که از قرآنی های بیان هستن، واقعا روشنگر و تبیین کننده است، جوری آیات رو تبیین و تفسیر میکنن که انگار تازه ی تازه از تنور در اومده، بشدت مطالب خوش خوراکی منتشر کردن، اجرشون با حضرت حق

4-

کلبه مجازی من : این وبلاگ رو دوست دارم چون، به شدت میتونین توش اشتراکات اهل تسنن و تشیع رو پیدا کنین. یکی از مشکلات و معضلات این روزهای اهالی مذهب، برداشت های اشتباهشون از مذهب دیگه است، اهل سنت نگاه واقعی ای به اهل تشیع ندارن و اهل تشیع هم همین طور، خیلی نگاه غلطی به اعتقادات اهل سنت دارن، این وبلاگ برای خوندن به شدت ارزشمنده.



سلام

اولا" با تأخیر روز مهندس رو به همه مهندس ها تبریک میگم، و پیشاپیش روز مادر رو به همه مادر ها و روز زن رو به همه زن ها، به خصوص به عیال که هم مهندسه، هم مادر و هم عیال بنده ن، واقعا و صمیمانه تبریک عرض میکنم.


اون روز نظام مهندسی یه جشنی گذاشته بود، ماهم صدقه سری عیال، رفتیم تو اون جشن، اصلا فضای مهندسی و مهندسا یه فضای پویا و  زنده ست، واقعا مهندس ها جهان رو میسازن، خیلی فوق العاده لذت میبرم تو جمع مهندس ها باشم.


از اون موقع که یادم بود، اونایی که شاگرد زرنگ بودن میرفتن ریاضی میخوندن، شاگردای متوسط میرفتن تجربی و شاگرد ضعیفا میرفتن انسانی، واقعا دون شأن و تهوع آور بود اینکه مثلا یکی مثل منی برم رشته انسانی بخونم و به هر حال مهندسی جزو بدیهیات تحصیل بود؛ یعنی همین الانشم باورم نمیشه یه نفر با سطح هوش حداقلی بره رشته های مدیریت و روانشناسی و حقوق و اقتصاد و کتابداری و. وای فاجعه است واقعا، من بزرگترین افتخارم اینه فیزیک 4 سال آخر دبیرستان 20 شدم، اصلا شمایی که فیزیک رو نخوندی و نفهمیدی نصفه که سهله تمام عمرت بر فنا بود، در مزایای مهندسی حرف زیاده ولی وقت نیست، متاسفانه الان رشته های مهندسی اوضاع خوبی ندارن و اون همه هوش و استعداد داره به فنا میره و یه عده ای از جمله خوده کمترین هم مجبور شدیم رشته های دری وری ای بخونیم که ارزش حتی تورق کتاب هاشون نداره، خب چاره ای نیست، بازار کار خوبی نداره متاسفانه؛ بگذریم.


این مقدمه بود، ولی اصل مطلب اینه، نی نی دیروز تقریبا همه برنامه رو خواب بود، تا رسید به کنسرت که اولا این پسره بهنام بانی خیلی با تبختر و تاخیر و دلخوری و منت و ادا اومد تو، خیلی هم سر و صدا میکرد (خب کنسرت بوده دیگه)، دیدم اون فضای بخار و دود و نور شدید و صدای بلند برای روح و روان و جسم و جان نی نی خوب نیست از سالن اومدم بیرون، خواستم عیال لذت ببره از اجرای زنده، من واقعا برام جذابیتی نداشت، از اون طرف نی نی رو در وضعیت خطرناکی دیدم، شاید بیشتر از مشکلات و خطرات جسمی، خیلی نگران خطرات روحی و روانی نی نی بودم؛ هنوز خیلی کوچیکه روانش هنوز پاکی و عصمت و صفا داره، قشنگ حس میکردم صدای گوش خراش، ملودی مزخرف، طنین نا به هنجار ادوات عجق وجق، واقعا روحش رو مخدوش میکرد، این بچه وقتی شبکه قران میزنی بچه ها تو این طرحه قران میخونن، شیش دنگ حواسشو میده به قرآنی که خونده میشه،با اون آهنگ و فحوای دلنشین و آرام بخش، خیلی نگران بودم از اینکه روحش فرسوده بشه .


وقتی تو راه برگشت بودیم، عیال همش میگفتن حیف شد نیومدی،‌ گفتم اولا من رفتم و دیدم، درثانی واسه بچه خیلی نگران بودم، ازشون پرسیدم شما الان از کنسرت لذت بردی و الان احساس آرامش روان و خوبی داری، با یه نگاه پشیمان به من گفتن، راستشو بگم؟؟ واقعا نه!


ادامه حرفش رو گرفتم، گفتم خیلی چیزا تو این دنیا هست، تو با دلت و احساس درونی واقعیت متوجه درستی و نادرست بودن، سالم و نا سالم بودم، پلید و پاک بودن و حتی حرام و حلال بودن میشی و نیازی نیست حتما حکم شرعیشو بدونی و حتی لازم نیست دین داشته باشی!

وقتی میگن فلان موسیقی حرومه، چون روح آدم رو مخدوش میکنه، اگه میگن فلان چیز حرومه یا حلال یکم تو درونه خودمون فکر کنیم و خالص باشیم متوجه زشتی و قبحش میشیم و اگه یه ذره صاف باشیم زشتی و مخرب بودن اون عمل رو میبینیم، نیازی نیست حتما کسی بهمون حکم وجوب یا تحریمش رو بگه.


من روح پاک این بچه رو میبینم و ازش شرم میکنم حتی وقتی نیست کاری کنم که ممکنه اون روح آزرده و چرکین و فرسوده بشه.


+ اصلا روی صحبتم، دین واحکام شرعی نیست، اصلا منظورم این نیست که به جای انجام احکام شرعی به ندای درونیمون توجه کنیم، اصلا منظورم این چیزا نیست.


نمیدونم متوجه منظورم شدین؟؟؟


+ لباسای جشن اسکار رو دیدین، ه سوپر کلوووش بود کلی پارچه هدر داده بودن خخخخ


سلام


عرائض بنده حاصل تجربه این سالهای من در بررسی و تحلیل رفتارهای آفراد به خصوص زن و شوهر های زیادی بوده، حدود 16 ساله وب مینویسم، تقریبا دوزاده سیزده ساله هم به صورت تجربی مشاوره میدم، همه جوره آدم رو هم دیدم، بازخوردهای متنوع و متکثری هم از طرف هام داشتم، چه کسایی که مورد مشاوره بودن و چه کسایی که فقط نتایج رو میخوندن، قطعا مخالفت ها و موافقت هایی بوده، قطعا کج فهمی ها و درست دیدن هایی بوده ولی هر چی بوده، زندگی ادامه داشته، تنها چیزی که مایلم برای این پست به یادگار بذارم دو تا حکمته به شرح زیر، ان شالله به کارتون بیاد:


1- هیچ وقت به زن هاتون حرف راست نزنین، عوضش اون حرفی و بزنین که دوست داره بشنوه! (این در مورد شوهر  دقیقا برعکسه، هیچ وقت ناقص و غیر صادقانه حرف نزنین و الا بی اعتبار خواهید شد)


2- زنی که دارید، بهترین زنیه که میشده داشته باشید، اینو میتونین تو بررسی ی دیگه بهش برسید؛ فکر کنین فلانی زنتون بود، به عمق فاجعه میرسیدین، فقط به ظاهر و مقطعی توجه نکنین، به عمق و طول زندگیه اون زن دقت کنین، میبینین زنه خودتون فرشته است. (این در مورد شوهر هم میتونه مصداق داشته باشه)


+ عیال محترم، از حضور بیش از حد من تو این وبلاگ و ارتباطات غیر ضروری معترض شدن، و خواستن که این وبلاگ رو حذف کنم، من هم برای تأمین نظر ایشون و اینکه نشون بدم هیچ وابستگی و ارتباط ناصوابی وجود نداشته، عن قریب این مجموعه یادداشت ها رو حذف و با قلبی آرام و ضمیری امیدوار از خدمت خواهران و برادران مرخص و به جایگاه بایدی سفر میکنم، به‌ دعای‌ خیر شما احتیاج‌ مبرم‌ دارم‌. و از خدای‌ رحمان‌ و رحیم‌ می‌خواهم‌ که‌ عذرم‌ را در کوتاهی‌ خدمت‌ و قصور و تقصیر بپذیرد.


سلام


اون روز رفتم صف گوشت وایسم، از هشت صبح وایسادم تا ده و نیم یازده اما نوبتم نشد، تقریبا از قیافه های اکثر اونایی که صف وایساده بودن تابلو بود همه شون دلالن، میخواستم این پست از دلال های عوضی بنویسم که بگم که هر جا دلالی وارد میشه اون بازار به گند کشیده میشه و . که دیدم حوصله شو ندارم، من بنویسم یا ننویسم اون حروم لقمه های بازار خراب کن همیشه هستن و هر کاری دلشون بخواد میکنن و هیشکی هم جلودارشون نیست!


اومدم از فرار مالیاتی دکترهای پولکی ای بنویسم که فقط و فط به پول فکر میکنن، دیدم چه فایده داره آخه، دکترایی که روزی چند میلیون کاسبن ولی نمایندشون میگه ماهی پنج میلیون درآمدشونه رو با هیچ چیزی نمیشه کنترل کرد


اومدم از توهمات احمقانه نه بنویسم، از همیشه طلب کار و بی صفت و نا سپاس بودنشون بنویسم، دیدم حوصله سر و کله زدن با این جماعت رو ندارم.


خواستم از وضعیت ی روز بنویسم و از فشل بودن و خیانت مسئولین دولتی بنویسم دیدم چه فایده! انقدر روشون زیاده دارن تو اختلاس رکورد میزنن، تو خیانت و بی مسئولیتی که رکورد زدن حالا دارن از یه طرف به خاطر خیانتشون کلی خسارت زدن ولی برای شندرغاز افزایش حقوق خودشون رو جر میدن ، اون روز پورمحمدی معاون سازمان برنامه اومده بود تو تلویزیون، عین آب خوردن بدیهی ترین و ساده ترین محاسبه حقوق رو کتمان میکرد و چون مصوبه مجلس منافع آقایون رو تامین نمیکرد باهاش مخالف بود و حقایقی رو کتمان میکرد که من داشتم شاخ در میاورم، مرتیکه برگشته میگه تو دولت حقوق بالای 8 میلیونی نداریم، اومدم بگم منه کارمند زپرتی انقد میگیرم .دیدم حاجی بابایی کفری شد  خودش گفت من 11 میلیون میگیرم، من نمیدونم اینا چقددددر رو دارن و چقدررررر وقیحن!!


وضعیته گرگ و میشیه،  با اینکه معلومه کی گرگه و کی میش، ولی هم گرگامون لباس میش تن کردن هم میشهایی که میدونن کی میشه کی گرگ به بودن گرگای میش پوش عادت کردن و راضی شدن!


خواستم از خونه ای که پارسال این موقع میتونستم بخرم و الان دیگه نمیتونم، ماشینی که میتونستم و الان دیگه نمیتونم و . بنویسم، از حرصی که هر بار از جلوشون رد میشم میخورم بنویسم . میگم چه فایده!



+ کسی از نویسنده

یک مرد متاهل خبر داره؟؟؟ آخرین پستش اصلا بوی خوبی نمیداد، الانم چند ماهه ازش خبری نیست، نگرانشم خدا خودش به خیر کنه!


++ عیال اون روز پرسیدن من آخر نفهمیدم، تو گرگی هستی در لباس میش یا میشی در لباس گرگ!!(خودشون خواستن که دوباره برگردم و منم به اصرار و خواهش تلویحی و غیر تلویحی دوباره برگشتم :)) )


+++ از محبت دوستان هم سپاسگذارم!


++++ خدا همه مدل فرشته داره، از میکائیل گرفته تا عزرائیل، البته اینم که میگن زن ها فرشته اند، تو همین بین میشه تقسیم بندیشون کرد.


سلام


موضوعی که میخوام در ادامه بهش بپردازم بیشتر به متاهلین مربوط میشه و مجردها نخونن بهتره؛


زمان ما یعنی تو دهه های شصت و حتی هفتاد، دانشگاه رفتن نیازی به رفتن کلاس کنکور و دونستن نکته های کنکوری نداشت؛ همین که خوب درس رو میفهمیدیم و خوب درس میخوندیم، میتونستیم کنکور بدیم و قبول شیم، اینم اضافه کنم اون موقع از هر بیست نفر یک نفر قبول میشد و این همه رشته و رشته محل وجود نداشت و رقابت واقعا رقابت بود؛ ولی تو دهه های بعدی یواش یواش دانش آموزا به جای اینکه درس رو بفهمن وسوادشون زیاد بشه یاد گرفتن فقط نکته کنکوری حفظ کنن و بعدا معترض باشن که این چی بود ما تو مدرسه یادگرفتیم که اصلا به دردمون نمیخوره. از طرفی آدم های بی سواد و تقریبا بی خاصیتی خروجیه این مدل کنکور دادن شده که میبینیم، غیر از یه سری دانشجوهایی که ذاتا خواهان کسب علم هستن مابقی فقط مدرک میخوان!


خیلی از کلاس های آموزشی، از ولوژیست ها و تراپیست ها تا مشاوران خانواده مذهبی و غیر مذهبی و هر کسی که یه دوره جذابیت های شویی برگزار میکنه بهش اشاره میکنه, به چند تا نکته کنکوری که خیلی از خانم ها و برخی آقایون اصرار زیادی دارن که حتما رعایت کنن، عناوین کلی زیر خیلی مطرحه:

  • حفظ بهداشت فردی و نظافت شخصی و تر تمیز کردن همه جا
  • پوشیدن لباس های جذاب و آرایش های جذاب
  • داشتن رفتارهای ی و عشوه و ناز کردن های نه
  • انجام حرکات و پوزیشن های متنوع ی

و موارد مشابه دیگه ای که تو اینجور کلاس ها زیاد مطرح میشه، یکی از اشکالات اساسی ای که در کشورمون وجود داره این کلاس های کنکور هستن و نکات کنکوری ای که تدریس میشه، تو کلاس به خانمه میگن برای شوهرت آرایش کن، لباس های تحریک کننده بپوش و . که چشمش پر بشه و سراغ کسی دیگه نره، غافل از اینکه این نکات کنکوری فقط نکته های کنکوری ای هستن که مارو از خوندن و دونستن درس اصلی غافل میکنن و فکر میکنیم حالا که نکته کنکوری بلدیم، دیگه نیازی نداریم منظور درس و اصل درس رو درک کنیم.

من موارد متعددی داشتم که همسرش ازش طلب میکرد ولی خیلی جدی به شوهرش گفته فردا اپیلاسیون دارم, بذار فردا شب!!  این فاجعه است, مغز آقایون اصلا اینچیزا رو نمیبینه, یه مورد داشتم مردش رو تنها رها کرده که بره دوش بگیره بعد بیاد, خب لامصب اون هیجان یه زمانی داره, یکم دیر بشه از کله ش میپره و دیگه اون لذتی که ناخودآگاه بهش رسیده رو نخواهد داد و به مرور برای طرفین این القا میشه که تمیز بودن و دوش گرفتن و اپیلاسیون و از این کارها به لذت بردن ارجحه و به مرور سردی و تصنعی بودن رابطه رو پیش میاره؛ این در مورد اصرار و خواست زن و مرد به داشتن روابط متنوع هم هست, داشتن تجربه های جدید اگه توام با لذت نباشه میشه یه عمل مکانیکی که ازش استفاده مناسبی نشه برد و در آینده به سردی و خشکی بیانجامه و حتی رابطه اصلی رو هم تحت تاثیر خودش قرار بده.

نکته خیلی مهمی هم که وجود داره, یکی از اامات داشتن رابطه شویی مطلوب علاقه و میل و کششه, اشتباه نکنین!!! اینهایی که مثلا تو خیابون با یه زن خیابونی رابطه جنسی برقرار میکنن و حتی دنبال زنی میافتن یا مثلا به نقاط مختلف بدن یه خانم علاقه نشون میدن, لذت شویی توش نیست, فقط ی موقت میل و هیجان جنسیه که حالا به خاطر خیلی مسائل پیش میاد که جاش اینجا نیست, خیلی دقت کنین لذت شویی فقط در یه رابطه جنسی خلاصه نشده, لذت شویی از اشتیاق و کشش زن و مرد به هم به واسطه علاقه ایجاد میشه.


یادمون باشه رضایت و علاقه اصلی ترین عامل لذت بردن تو رابطه شوییه و ممکنه یه زن و شوهر لباس های ژولیده و ریخت نا مرتب و حتی تن عرقی با عشق از هم کام بگیرن و لذت ببرن، در حالی که با هزار تا آرایش و پیرایش و لباس ی و ازین حرفا هیچ لذت و کامی از هم نگیرن، پس بیشتر از هر چیز مصنوعیه ی حاشیه ای بهتره اصل رابطه و اصل لذت، اصل علاقه و اصل رضایت از طرف برامون ملاک عمل باشه.


+ نکته ای که مخصوصا تو نوجوان ها و خیلی از جوونتر ها و خیلی از بزرگتر ها میشه دید, اینه که فکر میکنن وقتی آرایش میکنن, لوندی میکنن, خودشون رو به هر رنگ و لعابی در میارن و خیلی کارای دیگه برای جذب یه پسری دارن علاقه ش رو هم جذب میکنن, غافل از اینکه فقط دارن هیجان جنسی اون فرد رو تازه در صورت علاقه به اون رفتار جلب میکنن و نکته خیلی مهم تر اینه که این جور کارا مثل چراغ سبزی میمونه برای کسایی که دنبال چراغ سبزن که حالش رو ببرن و الا عموما از این چیزا برای کسی موندگاری دیده نشده!


++ چندین سال پیش یه مطلب نوشته بودم در خصوص المان های جذابیت, خیلی علاقه مندم ورژن جدیدشم رو هم آماده کنم که اگه شد این ور سال وگر نه اون ور سال مینویسمش.


+++ من چرا بعد از سلام حال احوال نمیکنم؟؟ حالتون خوبه؟ خوشین سلامتین؟/ با زندگی حال میکنین؟؟ روزگار بر وفق مراد هست؟/ سرتون سلامت و دماغتون چاغ هست؟/


++++ الان عشقم توجشنواره سیما جایزه گرفت با ذوووووقی پریدم، عیال شاکی شدن، خب همه میدونن حتی خودش وقتی برنامه ش پخش میشه منو صدا میکنه و میگه بیا برنامه عشقت. ماشالله پنج تا شکم زاییده هنوزم عین دختر نه ساله معصومه!


* این

شعر مولانا رو بخونیم, خیلی پیشنهاد فوق العاده ایه!


سلام


اون روز رفتم صف گوشت وایسم، از هشت صبح وایسادم تا ده و نیم یازده اما نوبتم نشد، تقریبا از قیافه های اکثر اونایی که صف وایساده بودن تابلو بود همه شون دلالن، میخواستم این پست از دلال های عوضی بنویسم که بگم که هر جا دلالی وارد میشه اون بازار به گند کشیده میشه و . که دیدم حوصله شو ندارم، من بنویسم یا ننویسم اون حروم لقمه های بازار خراب کن همیشه هستن و هر کاری دلشون بخواد میکنن و هیشکی هم جلودارشون نیست!


اومدم از فرار مالیاتی دکترهای پولکی ای بنویسم که فقط و فط به پول فکر میکنن، دیدم چه فایده داره آخه، دکترایی که روزی چند میلیون کاسبن ولی نمایندشون میگه ماهی پنج میلیون درآمدشونه رو با هیچ چیزی نمیشه کنترل کرد


اومدم از توهمات احمقانه نه بنویسم، از همیشه طلب کار و بی صفت و نا سپاس بودنشون بنویسم، دیدم حوصله سر و کله زدن با این جماعت رو ندارم.


خواستم از وضعیت ی روز بنویسم و از فشل بودن و خیانت مسئولین دولتی بنویسم دیدم چه فایده! انقدر روشون زیاده دارن تو اختلاس رکورد میزنن، تو خیانت و بی مسئولیتی که رکورد زدن حالا دارن از یه طرف به خاطر خیانتشون کلی خسارت زدن ولی برای شندرغاز افزایش حقوق خودشون رو جر میدن ، اون روز پورمحمدی معاون سازمان برنامه اومده بود تو تلویزیون، عین آب خوردن بدیهی ترین و ساده ترین محاسبه حقوق رو کتمان میکرد و چون مصوبه مجلس منافع آقایون رو تامین نمیکرد باهاش مخالف بود و حقایقی رو کتمان میکرد که من داشتم شاخ در میاورم، مرتیکه برگشته میگه تو دولت حقوق بالای 8 میلیونی نداریم، اومدم بگم منه کارمند زپرتی انقد میگیرم .دیدم حاجی بابایی کفری شد  خودش گفت من 11 میلیون میگیرم، من نمیدونم اینا چقددددر رو دارن و چقدررررر وقیحن!!


وضعیته گرگ و میشیه،  با اینکه معلومه کی گرگه و کی میش، ولی هم گرگامون لباس میش تن کردن هم میشهایی که میدونن کی میشه کی گرگ به بودن گرگای میش پوش عادت کردن و راضی شدن!


خواستم از خونه ای که پارسال این موقع میتونستم بخرم و الان دیگه نمیتونم، ماشینی که میتونستم و الان دیگه نمیتونم و . بنویسم، از حرصی که هر بار از جلوشون رد میشم میخورم بنویسم . میگم چه فایده!



+ کسی از نویسنده

یک مرد متاهل خبر داره؟؟؟ آخرین پستش اصلا بوی خوبی نمیداد، الانم چند ماهه ازش خبری نیست، نگرانشم خدا خودش به خیر کنه!


++ عیال اون روز پرسیدن من آخر نفهمیدم، تو گرگی هستی در لباس میش یا میشی در لباس گرگ!!(خودشون خواستن که دوباره برگردم و منم به اصرار و خواهش تلویحی و غیر تلویحی دوباره برگشتم :)) )


+++ از محبت دوستان هم سپاسگذارم!


++++ خدا همه مدل فرشته داره، از میکائیل گرفته تا عزرائیل، البته اینم که میگن زن ها فرشته اند، تو همین بین میشه تقسیم بندیشون کرد.

اینم از بهار:


سلام به همه عزیزان و دوستان

حالتون چطوره خوبین؟ خوشین؟سلامتین؟؟

دلتون خوشه؟ دماغتون چاغه؟ لبتون خندونه؟

اوضاع بر وفق مراد هست؟

خوش اخلاق هستین؟؟

لبخند رو لباتون هست؟؟


(اینجوری خیلی بهتره ها، چیه اون مدلی سلام به ادامه اخبار توجه فرمائید!!!)


امسال سال خوبی بود برای من، مثل همه سالهایی که خدا بهم داد، ازش همچنان بابت همه نعمت هاش شاکرم، امیدوارم سالهای بعد هم هر چی راضی باشه و خوشحالش کنه برام پیش بیاد.


چالش که نه، ولی هر کی دوست داره بهترین خبر و اتفاقی که امسال براش پیش اومد و اینکه دوست داره سال دیگه چه اتفاقی براش پیش بیاد و منتظر یا آرزوی وقوع چه چیزیه!


ضمن تبریک پیشاپیش سال نو، و آرزوی بهترین روزها و لحظات برا همه، هر کی دوست داشت خوشحال میشم جواب این دو تا سوال و بده


+


++ کلی چیزای ظاهرا بد هم اتفاق افتاد که دوست ندارم ازش حرف بزنم، پیشنهاد میکنم شما هم بهش فکر نکنین، ولی باز اگه دوست داشتین میتونین بگینا، اصلا هر چی دلتون خواست بگید!



اینم یادم رفت بگم، اگه نظری هم راجع به عملکرد امسال این کمترین و این وبلاگ و نوشته های من دارید بگین خوشحال میشم، ان شالله سال دیگه خیلی بهتر حاضر شم و به تاخت پیش بریم!


با سلام و تبریک ایام نوروز

حالتون چطوره؟؟

خوش گذشته تا حالا؟؟

روزا و شبا رو به خودتون و دیگران کوفت نکنین تا هم به خودتون خوش بگذره هم دیگران! سعی کنین نبینین و نشنوین و خودتون رو به نفهمیدنم بزنین تا راحتتر باشید


دیدین ایام عید تلویزیون ناپرهیزی میکنه مثلا تایتانیک نشون میده، فیلمای خفنی که ایام سال نشون نمیدن و میده یا آدمای خاصی رو دعوت میکنه؟؟ منم به تأسی از تلویزیون و به مناسبت شادی ایام عید میخوام یکم از خاطرات با مزه از خواستگاری هایی که رفتم تعریف کنم، لطف کنین به جای نق زدن و ایراد گرفتن فقط بخنیدن اگرم خوشتون نیومد باز سعی کنین بخندین تا شاد باشین، نقش استادای اخلاق رو به خودتون نگیرید و فریاد وا اخلاقا وا عفتا هم سر ندینا .


اولین خواستگاری ای که رفته بودم، نمیدونم ماله کی بوده (خوبیه سال 1400 میدونین چیه؟؟ من میتونم از اون به بعد بگم خاطراتم ماله یک صده پیشه خخخ)، اسمش ساناز بود سلماز بود یا یه همچین چیزی، چون بعدا از محلشون که رد میشدیم تا مدت ها میگفتیم محله ساناز اینا مثلا!

جونم براتون بگه، این ساناز خانم ما، معلم ورزش بود فکر کنم، معلم جماعت یه توهم امتیازبالا داشتن دارن و یکمم که با دوستاشون م میکنن کلا فکر میکنن فهم و جهانبینی بالایی دارن، منم بچه که نبودم سنی ازم گذشته بود، بعد از یکم حرف زدن گفتم مهمترین معیارت چیه، یکم فکر کرد جوری که مثلا یادداشت هاش یادش بیاد، گفت صداقت، منم گفتم اگه یه وقت حالا به هر دلیلی صلاح ندونم بهت راستشو بگم یا اصلا دروغ بگم چی، گفت خب هیچی دیگه اشکالی نداره!! تو دلم گفتم تف تو مهمترین معیارت!! یه یه ربع دیگه هم حرف زدیم و بعدش جمعش کردم و تموم!


یه خواستگاری دیگه بود، رفتیم خونه شون چند روز بعدش قرار شد با دختره بریم بیرون، دختره خیلی خوب بودا اتفاقا از اونا که من دوست دارم ولی خب . نمیدونم چی جوری بگم عفت عمومی جریحه دار نشه، این دختر خانم با همه محاسنش یه حسنه قابل توجه داشت، یه خونه حیاط دار داشتن، جون میداد تو حیاطشون فرش بشوری، ولی خب منظورم از حسنه حیاطشون نبود، کفلاش بود!! باسن مبارکشون یکم خیلی زیاد بزرگ بود و علاقه ای هم به پوشیدن مانتوی گشاد نداشتن، واسه خودم حسن بود ولی اینکه هر بار میرفتم بیرون چشم مردا هی میرفت اون سمتی آزارم میداد و اونم به خاطر دقیقا همین دلیل رد شد!


یکی دیگه،‌ قرار شده بود، مثلا فرداش بریم خونه شون، یه وقتایی میشد تلفن رد و بدل میشد به واسطه محترم که عمدتا همشیره بودن و یه صحبت اولیه میکردیم و بعد میرفتیم خونه دختره، این دختره تلفنشو داده بود به خواهرم، بهم تاکید کردن فردا صبح بهش زنگ بزنم، منم اون روز هم دیر پاشدم هم یه جایی کار داشتم، آبجی زنگ زدن و گفتن زنگ نزدی گفتم حالا میزنم دیگه چه عجله ای داری، الان دقیقا موقعیتشو یادمه، پائین تر از میدون فردوسی، سر خیابون چرچیل یهو تلفنم زنگ خورد، ناشناس بود، گفتم لابد این املاکیا هستن که ملک معرفی کنن، برداشتم دیدم یه دختره است، گفتم بفرمائید گفت من فلانی ام، دیدم زنگ نزدین من مزاحمتون شدم، منم مثلا الکی گفتم ببخشید یه کاری پیش اومد داشتم گفتم برم یه جای مناسب بهتون زنگ بزنم و بعد از رد و بدل کردن یکی دو تا جمله خداحافظی کردم، دختره خل و چل تو اولین پیام موقع خداحافظی بهم گفت مراقب خودت باش!!
حالا این به کنار چون با معرفش رو دربایستی داشتم، رفتم خونشون و قرار شد بریم بیرون، اینو یادم نیست کجا بود، یه کفش پاشنه 20 یا 30 سانت پاش کرده بود، هی هم میخواست خودشو بچسبونه به من،‌ یه چادر احمقانه ای هم سرش کرده بود با یه کیف ورنی جلف، کله ش فکر کنم به وسطای قفسه سینه م میرسید و نمیدونم چه کرمی داشت البته بیچاره حق داشت با اون پاشنه هی میخورد به من، منم از اینکه یه زن خودش رو بهم بماله حالم بد میشه، واسه همینه هیچ وقت تو تاکسی اگه زن نشسته باشه عقب نمیشینم، بالاخره اونم یه جوری پیچوندمش که رابط مون ناراحت نشه !


یه دختره بود، پرستار بود استخون بود، خب من گوشتی دوست داشتم، حاج خانم اینا مانکن، استدلالشونم این بود الان مانکن باشه بچه بیاره بدنش افت میکنه توپر میشه، ولی الان پر باشه بعد از بچه لش میشه، حالا تعابیر این نبود، برداشت من این بود؛ القصه خیلی استخون و قدکوتاه بود، رفتم کنارش دیدم صورتش تو سینمه، باخودم گفتم من اگه بخوام سرپا معاشقه کنم بااین که همش باید خم شم، کمرم تو درازمدت سرویس میشه، اینم کنسل شد. دختره بد نبود دلنشین بود ولی خب


یکی و رفتیم خونشون، شمالی بودن، خونه شون حوالی وسط شهر بود، فکر کنم چهل متر هم نمیشد؛ من به شخصه از شمالی ترین تا جنوبی ترین نقطه شهر رفتم و دختر دیدم، برامم فرقی نداشت طرف داره یا نداره ولی یه چیزی برام خیلی مهم بود،  طرف شخصیت داره یا نه، نمیدونم چطور بگم، بذارید تو همین مثال بگم؛ رفتیم و واقعا سه نفری هم تو خونشون جا نمیشدیم، ولی خب خونه باصفا و نقلی و دوست داشتنی ای داشتن، پدرش خیلی خوب بود، برادرش هم همینطور، راستش تو نگاه اول این قسمتش اوکی بود تا اینکه زنه شروع کرد تعریف کردن از خودش! گند زد به همه برداشت های من، شروع کرد از اموال و دارایی هاشون و زمینی که فلان جا خریده ویلا بسازه حرف زدن . دختره یه چادر روشن سرش کرده، ازونا که تابلوه اولین باره چادر سر میکنن، مادرشم یه وراجی بود و هی تعریف میکرد که حالمو بهم زد، برگشت گفت یه ماهه منقلب شده و یه ماهه نماز و روزه ش رو کامل میگیره و اصلا یه اوضاعی . یعنی تو دلم گفتم طرف بیست و چند ساله نماز نخونده همین یه ماهه که ما خواستیم بیایم و معرفی شده یهو اهل نماز و حجاب شده، خیلی به درد من نمیخوره، بعد کسی که انقدر براش دو متر زمین ویلایی مهمه که تو جلسه خواستگاری بگه یعنی آدمه کوچیکیه که براش این چیزا اهمیت داره؛


بذارید اینو بگم، واقعا خیلی مهمه، نفس تمیز و عزیز داشتن خیلی مهمه، عزت نفس و سلامت وجود و نگاه خیلی ارزشمنده، نمیشه روش قیمت گذاشت.


یکی دیگه بود، تلفنشو گرفتم و یادم نیست اون اولین بار زنگ زد یا نه، آها اون موقعها که تلگرام نبود، یاهو مسنجر بود چی بود یادم نیست، یکم حرف زدیم و دیدم همون روز حرفا رو برد سمت حرفای چیز دار، آها قبل از اینکه عکسشو بده، گفت تو چاق دوست داری یا لاغر منم یادم نیست واقعا چی گفتم، یهو برگشت گفت من تو پرم و یه عکس از خودش با پر و پاچه فرستاد برام، بعدش خب نمیشه بزنی تو ذوقش یه جورایی بهش فهموندم چه سری چه دمی عجب پایی و بعدش نمیدونم کی بود بهم زنگ زد و منم گفتم آرزوت چیه، صاف برگشت گفت که تو مرد من باشی!

خب وضعیت من معلوم بود، یه دلیلی پیدا کردم که رابطه رو کات کنم، فرداش بود فکر کنم، دیدم مادرش زنگ زد و گفت شما دچار سوتفاهم شدی، دخترم خیلی آدم مقیدیه اشتباه کرده عکس برات فرستاده اولین باره همچین اشتباهی میکنه حالا شما م بیاین، این مکالمه رو هم دقیقا یادمه تو حیاط محل اداره من کنار ماشین رئیس فکر کنم نیم ساعت داشتم به حرفاش گوش میدادم و آخر مجبور شدم بگم باشه به همشیره میگم باهاتون هماهنگ کنن .

گذشت یه ماهی و معلومه به همشیره نگفتم، داشتم میرفتم حموم اومدم لباسامو در بیارم برم زیر دوش، دیدم گوشی زنگ میخوره بهم دادنش،  منم جواب دادم، همین دختره بود، باور کنین یکی دوماهی گذشته بود، دیدم میخاره، گفتم والا الان من تو حمومم اگه بشه بعدا صحبت کنیم، برگشت گفت باشه مرده من و یه خنده احمقانه ای کرد و یکم زر زد و بعد قطع کردم و تمام!


انصافا" خودم هم تو مراوداتم با دخترا یکم کرم و میریختم، اونی که خودش میخارید پا میداد اونی هم که نمیخارید راه ارتباطیمو عوض میکردم؛ فقط نکته جالب این بود هر کی به من میرسید نمیدونم ابا و عمامه منو میدیدن همشون یهویی اهل نماز و روزه میشدن، من خیلی دختر دیدم که مثلا چندماه پیش یهو منقلب شدن و اهل تهجد و تعبد میشدن . حالا طرف از قیافش معلوم بودا یه از آخرین باری که غسل کرده، سالها میگذره . آخه دختره نکبت معلومه ناخون کاشته به من میگه شده اهل نماز و روزه!



یکی از اقوام هم یه دختر معرفی کرد، سمت میدون شهدا بود، خب  دیگه این اواخر بود، گفتم همین و بگیرم دیگه، کلا هیچ فرقی بینشون نیست و همه شون هم یه دسته گلن! پیش رفتیم جلسه اول بیرون رفتن بود به جان خودم، تو ماشین ازش پرسیدم از شوهرت چه انتظاری داری برگشت گفت بغلم کنه، نوازشم کنه و . منم خب داشتم رانندگی میکردم یهوی یکی پیچید جلوم که خدارو شکر بحث به خیر گذشت . اونم به دلایلی که تحقیق کردیم دیدم خیلی آدم های یک رویی نیستن رد کردم و یه چند روز یا یه هفته بعد دیدم یکی داره میس کال میندازه . اصلا فکرشم نمیکردم اون باشه، با روش های سطحی بالاخره خودش رو معرفی کرد و گفت که دلش برام تنگ شده و گفتم من الان موقعیت ازدواج ندارم و اینا که دیدم گفت من حاضرم یه مدت صیغه ت بشم، منم گفتم خب من جا ندارم صیغه خشک و خالی که نمیشه، از قضا دختر خانم که پدرشون هم فوت شده بودن خونه مجردی داشتن و مادر شهرستان بود، پیشنهاد خونه خودش رو داد و منم که

تو این پست از کراماتم گفته بودم، گفتم من که کاری با کارش ندارم حوصله نداشتم اوووون همه راه بکوبم برم خونه ش تازه بعدا گرفتار میشم و مدعی میشه حامله هم شده خر بیا باغالی بار کن! اونم اونجوری کنسل شد.


خیلی قبل تر از اینا یی از خواننده های وبلاگم، بالاخره قرار شد همو ببینیم (مدیونین اگه فکر کنین من غیر از ازدواج بادختری حرف زده باشم)، اولین جلسه شمارشو گرفتم و رفتم کنار دانشگاهش، یه پس کوچه بن بست گیر آوردم پارک کردم، ازون چادری سفیدا بود، از لپای سفیدش خوشم میومد اسمشم دوست داشتم، سر صحبت و باز کردیم گفتم خب من در خدمتم سوالی داری بپرس، اونم نگذاشت نه برداشت گفت نظرت راجع به ولایت فقیه چیه!!!!؟؟ منم که خدای بحث و مغلطه و سفسطه یکم بهش توضیح دادم و قرار شد بریم خونه شون، من نرفتم حاج خانم اینا رفتن، گفتن دختره خوب بود، فیرنی بود، ولی خب مادربزگرش خیلی دخالت میکرد و باباشم ازون حزب الهی تیرا بود، فکر کنم معاون زندان اوینی قزلحصاری جایی بود، یادم نیست، اونم کنسل شد!



یه دونه هم بود الان محلشون بادمه، کوچشون ولی نه، رسیدیم یه پدر مادر جاافتاده و خیلی وزین و وجیه، دخترشون با یه کت صورتی و شلوار سفید تنگ اومد و سلام علیک نشستیم، صورت دختره خیلی سفید بود، خط لباس زیرش از رو شلوار پیدا بود از بس نازک بودو تنگ، چایی که آورد خب من عادت دارم به پاشنه پا ( حالا من میگم پاچه ولی به خاطر رعایت ملاحظاتی نگفتم) نگاه میندازم، آخه یکی از دوستان گفته موقع وراندازی دختره پاچه هاشو دقت کن سالم باشه، برای بچه های سالم لازمه چشمم رفت پاچه هاشو نگاه کنم دیدم پاش ذغااال بود اومدم تو ماشین گفتم به خانواده که این دختره که پاهاش سیاه بود، چطوری صورتش انقد سفید بود، همشیره یه نگاه عالمانه ای کردن و گفتن کجاشو دیدی انقد چیزا اومده حرف رنگ صورت شد، برای یکیشون دوبار رفتیم خونشون، هر بار از بار قبلی سفیدتر میشد، منم ساده به حاج خانوم گفتم این سری چقد سفید شده بود.



این یکی از دانشجوهای همشیره بودن، تو حرفاش متوجه شدم یه موضوعی خیلی براش مهمه، ازم یه بار پرسید نظرم راجع به اکسپت گرفتن چیه، منم یه کرمی دارم یکی بخواد خیلی فرنگی حرف بزنه کلا میرم تو خط جاهلی یا عربی، گفتم اکسپت چی چی هست حالا، گفت پذیرش دانشگاه خارج گرفتن و اینا، منم دیدم ذوق داره بچه م، خیلی مستقیم گفتم من حاضر نیستم محله مون رو عوض کنم چه برسه برم فرنگ!! چی داره مگه فرنگ؟؟؟؟ . اومد از مزایای فرنگ حرف بزنه، زد و منم جوابشو دادم، گفتم هر چی داشته باشه من نمیتونم از خانوادم دورشم، من نمیتونم برم جایی که آدماش میرن دستشویی خودشون رو نمیشورن، زبونشون رو نمیفهمم، نجسی میخورن و از این حرفا . خیلی دختر باحالی بود، از کافه که اومدیم بیرون اصرار اصرار که حتما دونگشو بده!! خیلی برام جالب بود. با اون کارش ازش خیلی خوشم اومد ولی خب قضیه خارج رفتنش اصلا برام قابل قبول نبود، ممکن بود خارج نره ولی اینکه فکر میکنه خارج رفتن براش یه هدف و ارزش میتونه باشه برای من اصلا پذیرفتنی نیست!


یکی دیگه بود، فکر کنم جلسه دوم، بود دیدم میخواد یه چیزی بگه، گفتم بگو راحت باش، برگشت گفت چرا منو بغل نمیکنی؟!؟ والا موندم چی بگم، تقریبا بعدش دیگه حرفی نزدیم، یه لباس پوشیده بود یقه باز تا نصفه خط سینه ش معلوم بود، منم خب اینجور موقع ها انگار چیزی نمیبینم، تقریبا حرف خاصی رد و بدل نشد تا رسوندمش جایی که خانوادش منتظرش بودن که ظاهرا برن جایی، از دور گفت اینجا پیاده میشم برادرم اون ماشینه است، موقع پیاده شدن بهش گفتم به پرسیدی چرا بغلت نمیکنم، دلیلش الان تو اون ماشین نشسته. گذاشت رفت، چون نفهمید حرفمو و تموم!


یکی دیگه قرار شد همو ببینیم، دیدم دو تا دختره اومدن سر قرار، میدون ولیعصر قرار گذاشتیم، تعجب کردم، ش بود که از خودش بزرگتر بود، گفتم کجا بریم، بعد از تعارف گفتن بریم سمت ساعی اونجا کافی شاپ هست، نمیدونم کافی شاپ مدنظر خواهرش بسته بود گفتم کجا بریم، گفتن بریم گاندی اونجا یه کافه میشناسنع منم خب رفتم، جلسه اول بود خو، رفتیم و دیدم خواهرش نشسته داره از من سوال میکنه، خواهرشم از من کوچیکتر بود، ولی خب متاهل بود فکر کنم، حرف زدیم و تموم شد، از همونم اول معلوم بود که  برای من تمومه، کلی قر و فر داشتن و موقع سفارش دادن یه چیزی سفارش دادن من اسمشم نشنیده بودم منم طبق عادت فقط چایی میخوردم و اهل  خوردن هیچ آتاشغالی نبودم، دنبال این بودم سریع قیچی کنم تموم شه، حرفارو خلاصه کردم و پیشنهاد دادم که برسونمشون اونا هم موافقت کردن، گفتم کجا بریم گفتن برم منیریه! موقعی که پیادشون کردم، گفتم دختره فلان فلان شده خونه ش ته منیریه است، ادعاش اونجای خر رو پاره کرده واسه من تو گاندی قرار میذاره تازه آدرس کافه رو هم بلده!

من از آدمای اینطوری که حد و اندازه نمیشناسن و گنده تر از دهنشون و گلیمشون ادعا میکنن بهم میخوره!


من قبلنا یه وبلاگ داشتم همه خواستگاری های من، باشرح و تفصیل اونجا مینوشتم خیلی باحال بود. کلی آدم دق دادم اونجا :)))



سلام به همه دوستان و عزیزان

آرزو میکنم ساله خوبی شروع کرده باشین و لحظه لحظه هاتون با سلامتی و دلخوشی پیش رفته و برود!


ایام تعطیلات عید، قبلش و بعدش فرصت های خوبی برای مسافرت رفتن هستن، من چند تا نکته رو برای مسافرت بهتون پیشنهاد میکنم:


الف) موقعیت های زمانی و مکانی:

  1. کیش و قشم و چابهار و کلا جنوب رو بذارید واسه سه ماه زمستون، تا قبل از عید، حتی المقدور هم تو روزای وسط هفته برید که هم خلوته هم ارزون 
  2. بعد از عید تا اردیبهشت سمتای کاشان و اصفهان و شیراز خیلی خوبه، مشهد هم خوبه خراسانای شمالی و جنوبی هم عالی هستن
  3. خرداد و تیر و مرداد رو بذارید برید سمت غرب، لرستان، چهارمحال، آذربایجان ها، اردبیل، کرمانشاه، فیروزکوه، دماوند، زنجان، قزوین
  4. و اما پائیز فصل شمال رفتنه هوای خوبی میتونه داشته باشه

ب) موقعیت های مکانی خاص که حتما پیشنهاد میکنم ببینین:
  1. جاده مسیر مریوان به پاوه، روستای حجیج، نوسود و اورامانات مه، حتما ببینینش، به مراتب زیبا تر و خوش آب و هواتر از ماسوله است و واقعا مه
  2. مسیر شاهرود به دامغان روستاهای اطراف جاده رو حتما ببینین
  3. توی اردبیل هفت چشمه سردابه رو حتما ببینین
  4. نرسیده به آستارا تو پره سر یه آبشار خیلی قشنگ هست
  5. کویر مرنجاب رو از دست ندید
  6. جزیره هرمز بینظیره، هر وقت خواستین برین قشم کمتر از یک هفته برنامه ریزی نکنین
  7. سمت چابهار به مست خلیج گواتر برید چیزهای عجیب و غریبی خواهید دید به عمرتون در هیچ جای جهان ندیدید! لوکیشن فیلم های علمی تخیلی هستن وااقعا باید دید تا باور کرد
  8. لرستان و چهار محال حتما برید، یَک جاهای بکری داره که خدا میدونه چققدر قشنگن.

ج) نکات کنکوری در سفر:
  1. از بعضی ماشین ها تو جاده و اتوبان ها فاصله بگیرد، از پرشیا و پراید و  206 ای که شماره پلاکشون 21، 68، 38، 78  باشه حتما فاصله بگیرید مخصوصا اگه خانواده توش نباشه.
  2. از ماشین هایی که یه دختر پسر توشونن فاصله بگیرید چون هواسشون اصلا به رانندگی نیست
  3. از زاننده های زن فاصله بگیرید تو هر ماشینی میخواد باشن و همیشه هواشون رو داشته باشید که هول نشن، چون ممکنه ناخواسته به خودشون و شما آسیب بزنن
  4. تو ایام تعطیل تابستون و عید تو هر شهر و روستایی میتونین از ستاد اسکان تو مدارس استفاده کنین، یه کلاس درس بهتون میدن که معمولا گرمایش و سرمایش آنچنانی نداره ولی قابل قبوله یه حمام و توالت مشترک هم که نسبتا تمیزه میدن
  5. مسافرت اصلا مبدا و مقصد نیست، مسافرت یعنی خوش گذرونی از مسیر، تو هر شهر و هر جایی که حال کردین حتما توقف کنین، نمیخواد برای دیدن شهر مقصدتون عجله دشاته باشید
  6. تو روازی بارونی سعی کنین تو راه چوب خشک پیدا کنین تا بتونین آتیش درست کنین با چوب های تر دیگه!
  7. باکتون که به نیمه رسید حتما سعی کنین بنزین بزنین، نذارید باکتون خالی بشه
  8. مراقب باشید تو مسیر گل و لای نیافتین، خطرناکه، ماشین بکس و باد کرد سعی کنین زیر تایر ها سنگی آجری چیزی بذارید یا اگه نبود زیرپاییه ماشین رو بذارید اگر خیلی رفتین تو شن زیر  جک ماشین چند تا سنگ گنده بذارید و ماشین رو بلند کنین بعد که بلند شد زیر تایر رو با سنگی آجری چیزی پر کنین که بتونه در بیاد، اگه تو ماسه و گل افتادین الکی گاز ندین
  9. تو سراشیبی اگه ماشین سور میخورد و بالا نمیرفت یکی بره روی کاپوت سنگین که بشه احتمال سرخوردن کمتر میشه میتونین در برید
  10. تحت هیچ شرایطی از رودخونه 5 سانت آب دار هم حرکت نکنین مگه مجبور باشین چون نمیدونین تو آب چیه و روی سنگ زیر آب ممکنه سر بخوره بکس باد کنه خیلی سخته در اومدن
  11. حتما با خودتون چادر مسافرتی، پیک نیک، فندک، ترقه های چهارشنبه سوری مثل سیگارت اینا رو همراه داشته باشید، کبریت هم داشته باشید، از هر چیزی سعی کنین زاپاس هم بیارید.
  12. تو راه که میرید اذوقه یکی دو روز رو آماده تو ماشین داشته باشین، حتما نون بخرید، سیب زمینی هم خیلی لازمه
  13. سعی کنین یه پلوپز برقی با خودتون داشته باشین تا هر جا مثل مسجدی اقامتگاهی چیزی که برق بود بزنین غذا بپزین و آب جوش بیارین بدون هیچ هزینه ای
  14. تو مسافرت مخصوصا تو ایرانگردی توقع هتل 5 ستاره نداشته باشید، یاد بگیرید روی خاک هم میشه خوابید توی چادر هم میشه، میشه حموم صحرایی کرد، میشه تو دستشویی بین راهی حمام کرد
  15. سعی کنین کمتر غر بزنین تا هم به خودتون خوش بگذره هم به همراهاتون، همراهی کنین، دیگران وظیفه سرویس دادن به شما رو ندارن شما هم بخشی از کار رو داوطلبانه به عهده بگیرید و منتظر مفت خوری و حاضری خوری نباشید.
  16. شماره 141 خیلی اطلاعات خوبی میده هر جا رسیدین همین شماره رو با موبایل بگیرید اطلاعات راه هارو میده
  17. سعی کنین مسیرهای مختلف رو تجربه کینن
  18. آب گرم های شهر های مختلف رو هم تجربه کنین، مراقب باشید اگه تجربه جاده های خاکی ندارید حتما تو ابتدای روز و مسیر نسبتا کوتاه رو شروع کنین
  19. اصلا دم غروب حرکت نکنین، شب ها حرکت کردن درست نیست.
  20. اون شهرهایی که تو بخش بالاتر هست، یه بار ببینین بستونه دیگه سعی کنین اطرافشم ببینین، برید حواشیش، مثلا قزوین رو یک هفته هم وقت بذارید باز جای دیدنی داره،
  21.  حتما به قصد لذت بردن و استراحت کردن برید، قرار نیست کارت بزنینا، حال کنین تو مسیر.
  22. حتی الامکان غذا رو خودتون بپزید، از هر شهری هم پیاز اون شهر رو بخرید
  23. لیمو، آب لیمو، عرق نعناع، ادویه، نخود لوبیا واسه چند وعده هم همراه خودتون ببرید
  24. پتو و لباس گرم همیشه باخودتون همراه داشته باشید، اگر به کار پوشش هم نیومد میتونین به عنوان زیر انداز ازش استفاده کنین.
  25. تند تند دستشویی برید، نذارید یبوست بشید، از پمپ بنزینای خلوت استفاده کنین، معمولا پمپ بنزینای اولی شلوغن بذارید دومی و سومی رو انتخاب کینن
  26. هر یک ساعت یک ساعت و نیم حتما پیاده شید، هم خودتون هم همراهاتون، قرار نیست زجر کش بشیدا قراره لذت ببرید.
  27. گوشیتون رو قبل از سفر خالی کنین و فقط آهنگهای زیادی توش بریزید تا تکراری نشه و حوصله تون سر نره، تو هر شهر هم رادیوی اون شهر و بگیرید برنامه های جالبی داره
  28. هر جا میرید با زن و بچه برید، از سفرهای مجردی پرهیز کنین، بدون خانواده بهشت هم به آدم خوش نمیگذره و کوفتش میشه.
  29. تقسیم کار کینن، حتی اعضای کوچیک خانواده هم کاری داشته باشن انجام بدن، حتی شده برداشتن یه ظرف و شستنش!
  30. شیشه نوشابه با خودتون داشته باشید، همیشه هم پر آب باشه که خیلی وقتها آب کم میارید هم واسه خوردن لازمه هم شست و شو به عنوان آفتابه هم میشه ازش استفاده کرد

اینها بخش کوچکی از تجربیات تقریبا چهار دهه ایرانگردی این حقیره، که حضور ذهن داشتم و گفتم، بد نیست ازش استفاده کنین و اگر احیانا چیزی رو از قلم انداختم بهش اضافه کنین.


سلام


موضوع خیلی مهمی که مایلم راجع بهش بنویسم، موضوع ماهواره است، من نمیدونم هنوزم تو خونه های مردم ماهواره هست یا نه، نمیدونم چند درصد مردم ماهواره دارن، نمیدونم چند درصد هنوزم نگاه میکنن ولی .


بذارید اینطوری شروع کنم، چند روز پیش چند تا کلیپ از منوتو رو دیدم، از بفرمائید شام تا سمت نو و اتاق خبر حتی، یعنی چقدر این برنامه‌ها ضد خانواده و ضد همه ارزش های بدیهی و اولیه آدمیه،

زنیکه تو سمت نو میگه، مادر من روزا سرکار میرفت شبا هم دانشگاه شبانه(به قول خودش البته) و وقتی بچه بودم همیشه غصه میخوردم چرا مادرم برام غذا درست نمیکنه ولی بعدا فهمیدم نبود مادرم به من یاد داد باید بین رشد شخصیتت (؟؟) و انتخاب بین خودت و وقتی که برای بچه ت صرف کنی میتونی بری دنبال رشد خودت!!!


نمیدونم چطور بگم، اونا که برنامه میسازن تکلیفشون روشنه، من موندم این احمق هایی که از این تفکر احمقانه و خائنانه دارن تبعیت میکنن، چرا یکم فکر نمیکنن، خیانتی که کار کردن زن به جامعه داره، به همسرش داره و به بچه هاش با هییییییییییچ چیزی قابل جبران نیست، این خیلی بدیهی، عین روز روشنه که اثرات مخرب و ویرانگر، فردی، اجتماعی و روحی و روانی کار کردن ن تو فرایند تربیت فرزند، تعداد فرزند، حوزه اشتغال، اقتصاد و خانواده به قدری جانسوزه که فقط باید خون گریه کرد!


صراحتا میگم، هر زنی، اگر اجبار محکمی نداشته باشه، به جای خونه موندن، گرم نگه داشتن فضای امن خونه، شوهر داری و بچه داری پاشه بره ادامه تحصیل بده، سرکار، حتی دوره های آموزشی بی خود ببینه، به خودش، به همسرش، به بچه هاش، به جامعه ش و به نسل آینده خیانت کرده و مسئول همه تبعات ناشی از اونه، خلاص!


واقعا دیدن ماهواره، یکی از بلاهاییه که مردم این کشور رو تهدید میکنه، نباید بذارید بچه هاتون و خودتون این چیزا رو نگاه کنن!

شاید یکم موضوعم کهنه شده باشه ولی همچنان وجود داره، تو رو خدا نذارید بچه هاتون دری وری های ماهواره رو نگاه کنن، شبکه های دیگه هم کم از این شبکه ندارن، فکر نکنین چهارتا فیلم و سریال مزخرف میذارن خیلی دلشون به حال ما سوخته من یادمه از زمانی که فارسی وان بود اون سریال مزخرف ویکتوریا رو نشون میداد تا چرت و پرتای ترکیه ای که از هر آشغالی کثیف تر بود، و تا برنامه های مستندشون همه شون یه خط رو دارن دنبال میکنن اونم از بین بردن همه چیز این مردمه!


مثالش همین یکی از همکارا، انقدر وقیحه با پررویه تمام اومده میگه دخترمو که گذاشتم مهد 11 میلیون میدم با ناهار میشه 13 میلیون، شوهرشم پزشکه، انقدر بی شعوره نمیدونه بچه یه مادر تمام وقت میخواد نه یه مادری که اضافه کار کنه که هزینه کلاس باله دخترشو در بیاره!!


سلام


موضوع خیلی مهمی که مایلم راجع بهش بنویسم، موضوع ماهواره است، من نمیدونم هنوزم تو خونه های مردم ماهواره هست یا نه، نمیدونم چند درصد مردم ماهواره دارن، نمیدونم چند درصد هنوزم نگاه میکنن ولی .


بذارید اینطوری شروع کنم، چند روز پیش چند تا کلیپ از منوتو رو دیدم، از بفرمائید شام تا سمت نو و اتاق خبر حتی، یعنی چقدر این برنامه‌ها ضد خانواده و ضد همه ارزش های بدیهی و اولیه آدمیه،

زنیکه تو سمت نو میگه، مادر من روزا سرکار میرفت شبا هم دانشگاه شبانه(به قول خودش البته) و وقتی بچه بودم همیشه غصه میخوردم چرا مادرم برام غذا درست نمیکنه ولی بعدا فهمیدم نبود مادرم به من یاد داد باید بین رشد شخصیتت (؟؟) و انتخاب بین خودت و وقتی که برای بچه ت صرف کنی میتونی بری دنبال رشد خودت!!!


نمیدونم چطور بگم، اونا که برنامه میسازن تکلیفشون روشنه، من موندم این احمق هایی که از این تفکر احمقانه و خائنانه دارن تبعیت میکنن، چرا یکم فکر نمیکنن، خیانتی که کار کردن زن به جامعه داره، به همسرش داره و به بچه هاش با هییییییییییچ چیزی قابل جبران نیست، این خیلی بدیهی، عین روز روشنه که اثرات مخرب و ویرانگر، فردی، اجتماعی و روحی و روانی کار کردن ن تو فرایند تربیت فرزند، تعداد فرزند، حوزه اشتغال، اقتصاد و خانواده به قدری جانسوزه که فقط باید خون گریه کرد!


صراحتا میگم، هر زنی، اگر اجبار محکمی نداشته باشه، به جای خونه موندن، گرم نگه داشتن فضای امن خونه، شوهر داری و بچه داری پاشه بره ادامه تحصیل بده، سرکار، حتی دوره های آموزشی بی خود ببینه، به خودش، به همسرش، به بچه هاش، به جامعه ش و به نسل آینده خیانت کرده و مسئول همه تبعات ناشی از اونه، خلاص!


واقعا دیدن ماهواره، یکی از بلاهاییه که مردم این کشور رو تهدید میکنه، نباید بذارید بچه هاتون و خودتون این چیزا رو نگاه کنن!

شاید یکم موضوعم کهنه شده باشه ولی همچنان وجود داره، تو رو خدا نذارید بچه هاتون دری وری های ماهواره رو نگاه کنن، شبکه های دیگه هم کم از این شبکه ندارن، فکر نکنین چهارتا فیلم و سریال مزخرف میذارن خیلی دلشون به حال ما سوخته من یادمه از زمانی که فارسی وان بود اون سریال مزخرف ویکتوریا رو نشون میداد تا چرت و پرتای ترکیه ای که از هر آشغالی کثیف تر بود، و تا برنامه های مستندشون همه شون یه خط رو دارن دنبال میکنن اونم از بین بردن همه چیز این مردمه!


مثالش همین یکی از همکارا، انقدر وقیحه با پررویه تمام اومده میگه دخترمو که گذاشتم مهد 11 میلیون میدم با ناهار میشه 13 میلیون، شوهرشم پزشکه، انقدر بی شعوره نمیدونه بچه یه مادر تمام وقت میخواد نه یه مادری که اضافه کار کنه که هزینه کلاس باله دخترشو در بیاره!!


+ پیشنهاد میکنم

این پست و نظراتش رو حتما بخونین!


سلام


یه جایی مطلب "

قابل توجه ن آزاردهنده به همسر" در رابطه با نی که شوهراشون رو با کارهاشون اذیت و آزار میدن و سرپیچی میکنن و سر ناسازگاری دارن خوندم، جالب بود، دوست داشتم شما هم بخونین، شاید حواستون کمی جمع بشه که با توهمات احمقانه نه، با ندانم کاری، با بلاهت و بی عرضگی، با بیشعوری و نفهمی انقدر کرم تو زندگی خودتون نریزید و زندگی خوبتون رو به گند نکشین!


+ من خیلی رویکردم استنادات مذهبی نیست، ولی خب تو این مدت خیلی از ن ظاهرا مذهبی و مدعی مذهب رو دیدم که فقط از حقوق دینی خودشون حق طلاق و نفقه رو میشناسن و وقتی باید تکالیف خودشون رو انجام بدن، مثل اسب سرکشی میمونن که  به زندگیشون جفتک میزنن!


سلام


حالتون چطوره؟؟ چه میکنین؟؟

حواستون هست یک ماه به همین زودی از سال گذشت؟/

چه خبرا؟؟


دیشب یکی از اقوام زنگ زد، چند وقت پیش شنیده بودم که براش خواستگار اومده و داره ازدواج میکنه، خب دم عید به روش نیاوردیم تا خودش بگه، که گفت فلانی میخوای یه خبر بهت بدم گفتم خیره ان شالله خوش خبر باشی، گفت عقد کردم، بهش گفتم قبلا خوشحالش شدما ولی الان ادای اونایی که اولین باره خوشحال میشنا برات در میارم . کلی خندیدیم و قلبا خوشحال شدم که عقد کرده؛


ایشون شش سال با یکی زندگی کرده بود، و بعد از این همه سال زندگی به شکل نامناسب و لجوجانه ای از هم جدا شدن، منو چون به عنوان ریش سفید قبول داشتن، بیشتر دعواهاشون رو تو این شیش سال من میرفتم جداشون میکردم و آشتیشون میدادم، دعواهای زد وخوردی شدید که یه بارم یادمه پام تو شیشه های خورد شده خونشون رفت 5 تا بخیه خورد . بگذریم، بالاخره این دو تا از هم جدا شدن، هفته آخری که دیگه کارشون تموم بود، به پسره (فامیل ما دختره است) زنگ زدم و از معایب طلاق دقیقا دو ساعت تمام حرف زدم، از تجریبات تلخ و عوارض بعد از طلاق ولی خب گوشش بدهکار نبود و اصولا این جور مواقع حرف تو سرشون نمیره و باید بهشون فرصت بدیم که تجربه کنن تا سرشون به سنگ بخوره!


دلم برای اون سالهایی که از عمرشون گذشت و به خاطر بی تدبیری جفتشون خراب شد میسوزه ولی خوشحالم و آرزو میکنم تو این مسیر و شوهر جدیدش زندگی توام با آرامش و رضایتی داشته باشن.


معتقدم طلاق در هر صورت یه بازی دو سر باخته که حالا حالاها نمیشه جبرانش کرد، اساسا تا حد مرگ باید پای زندگی ایستاد و نذاشت زندگی از هم بپاشه و الا اثرات مخرب زیادی طلاق داره که شرحش هم آدم رو آزار میده.


زندگی بچه بازی نیست که با یه نسیم و یه اختلاف و اصلا هزار تا اختلاف از بینش ببریم، باید بسازیم باید تحمل کنیم و تدبیر، و الا همه زندگی ها مشکلات و مشقت های طاقت فرسا داره که ممکنه هر کسی رو خسته کنه ولی باااااااااااید ادامه بدیم.


من بارها با عیال که صحبت میکنم میگم، منو شما هر وقت هم به بن بست برسیم باااااااااااااااااااید زندگیمون رو حفظ کنیم، عیال همیشه به من خورده میگیرن میگن یعنی علاقه هم نداشته باشی هم میخوای ادامه بدی من میگم بله اگه علاقه ای هم نباشه باااااااااااااااااید ادامه بدم، این تعهد ماست به هم و به بچه مون و به خانواده هامون، نمیشه بچه بازانه از زیر تعهدمون شونه خالی کنیم.


+ تو پست بعدی عوارض و اثرات مخرب و ویرانگر طلاق رو براتون شرح خواهم داد


سلام

و اما طلاق و ما ادراک الطلاق!

خیلی مقدمه نمیخوام بگم، راجع به علل طلاق هم خیلی علاقه ندارم شرح بدم و فقط به اثرات و مصائب طلاق برای زن و مرد توجهتون رو جلب میکنم:


یه پیشفرض دارم، که خواهش میکنم جنسیتی نگاهش نکنین، اون چیزایی که قبلا شنیدین و فکر میکنین درسته هم بذارید کنار تا متوجه عمق فاجعه بشین.

خانم ها سطح احساساتشون خیلی وسیعه، این خصلت و تعریفشون ولی برعکس آقایون عمق احساسشون قوی تره، وقتی یه زنی میگه دوست دارم، تو یه سطح وسیعی ممکنه دوستت داشته باشه ولی وقتی مردی میگه دوستت دارم (منظورم لفظ نیستا واقعی رو عرض میکنم) عمق بسیار زیادی از دوست داشتن هست که داره درگیر میشه، به همین خاطره که دخترها بعد از جدایی از عشقشون ترک برمیدارن ولی مردها از تو نابود میشن و هیچ وقت نمیتونن درست و حسابی برگردن ولی دخترها میرن عاشق یکی دیگه میشن و.

این پیشفرض درسته، لطفا جر و بحث نکنین، حالا بریم سراغ اصل مطلب، مصائب طلاق برای خانم ها و آقایون:

  1. اولین و مهمترین اثر منفی طلاق حس سرخوردگی و شکسته، حالا سرخوردگی برای خانم ها وسعت ممکنه داشته باشه ولی برای مرد عمق داره، یه خانم بعد از یه مدت با این سرخوردگی کنار میاد، واسه همین و برای فرار میره کلاس پیلاتس، مسافرت خارج، آرایش جدید، رنگ موی متفاوت، حتی ماشینش رو عوض میکنه و بودن تو جمع دوستاش و . ولی به مرد میریزه تو خودش و از بین میره، نابود میشه چون خیلی براش سنگینه بر ع که براش وسیعه!
  2. نگاه جامعه به مردی که طلاق گرفته به مراتب نابود کننده تر از نگاه جامعه به زنه مطلقه‌ است،‌به زنه مطلقه فقط ممکنه تعرض بشه و فوقش چند تا متلک و نگاه بد که همینجوریشم هست، ولی به مرد کسی تعرض نمیکنه، تیکه میندازه، تیکه هم نشنوه انقدر این براش سنگینه که خودش رو آدم بی عرضه ای بدونه که نتونسته زندگیشو اداره کنه. سرزنش ناشی از این بی عرضگی که واقعا نبوده مرد رو از درون نابود میکنه
  3.  سوگواری بعد از طلاق شاید چیزی بین شیش ماه تا دوساله؛ این سوگواری و گذر از این دوران خیلی مهمه، عین مردن عزیز میمنونه، باید براش سوگواری کرد ولی یه عده مخصوصا آقایون ظاهرا به روی خودشون نمیارن و سوگواری نمیکنن به خاطر همین غصه طلاق تا سالیان سال رودلشون میمونه، خانم ها این سوگواری رو انجام میدن و راحتتر عبور میکنن.
  4. برای ازدواج مجدد همون جور که به زن به چشم یه موجود دست دوم نگاه میشه به مرد هم به عنوان یه مورد دهنی و دست خورده نگاه میشه
  5. اگه بچه ای این وسط باشه که کلا فاجعه ی انسانی و روانی اتفاق میافته و من واقعا دلش رو ندارم حتی راجع بهش چیزی بنویسم!
  6. مهر طلاق تا عمر دارید رو پیشونیتونه، دیگرانم یادتونن ندازن خودتون که یادتون نمیره!
  7. و

کلی مصیبت دیگه داشت طلاق واقعا حوصله و اعصابم کشش نداره، یه سوال مهم ازتون میپرسم واقعا این زنیکه( در برخی موارد مرتیکه) انقدری غیر قابل تحمله که بخواین این همه مصیبت تحمل کنین که اون و نخواین تحمل کنین؟؟ یعنی نمیشه واقعا کنار اومد نمیشه عادت کرد نمیشه ساخت و ندید؟؟ نمیشه ؟؟؟
به خدا طلاق فاجعه است، کابوسه، یه ترس مطلقه که تا عمر دارید همیشه باهاتون خواهد بود، اون ور طلاق هیچی نیست، سایه ش در بهترین شرایط تا عمر دارید باهاتونه، بهتر نیست برای نرفتن زیر اون سایه وحشتناک یکم مدارا کنیم؟؟؟

سلام


حالتون چطوره؟؟ چه میکنین؟؟

حواستون هست یک ماه به همین زودی از سال گذشت؟/

چه خبرا؟؟


دیشب یکی از اقوام زنگ زد، چند وقت پیش شنیده بودم که براش خواستگار اومده و داره ازدواج میکنه، خب دم عید به روش نیاوردیم تا خودش بگه، که گفت فلانی میخوای یه خبر بهت بدم گفتم خیره ان شالله خوش خبر باشی، گفت عقد کردم، بهش گفتم قبلا خوشحالش شدما ولی الان ادای اونایی که اولین باره خوشحال میشنا برات در میارم . کلی خندیدیم و قلبا خوشحال شدم که عقد کرده؛


ایشون شش سال با یکی زندگی کرده بود، و بعد از این همه سال زندگی به شکل نامناسب و لجوجانه ای از هم جدا شدن، منو چون به عنوان ریش سفید قبول داشتن، بیشتر دعواهاشون رو تو این شیش سال من میرفتم جداشون میکردم و آشتیشون میدادم، دعواهای زد وخوردی شدید که یه بارم یادمه پام تو شیشه های خورد شده خونشون رفت 5 تا بخیه خورد . بگذریم، بالاخره این دو تا از هم جدا شدن، هفته آخری که دیگه کارشون تموم بود، به پسره (فامیل ما دختره است) زنگ زدم و از معایب طلاق دقیقا دو ساعت تمام حرف زدم، از تجریبات تلخ و عوارض بعد از طلاق ولی خب گوشش بدهکار نبود و اصولا این جور مواقع حرف تو سرشون نمیره و باید بهشون فرصت بدیم که تجربه کنن تا سرشون به سنگ بخوره!


دلم برای اون سالهایی که از عمرشون گذشت و به خاطر بی تدبیری جفتشون خراب شد میسوزه ولی خوشحالم و آرزو میکنم تو این مسیر و شوهر جدیدش زندگی توام با آرامش و رضایتی داشته باشن.


معتقدم طلاق در هر صورت یه بازی دو سر باخته که حالا حالاها نمیشه جبرانش کرد، اساسا تا حد مرگ باید پای زندگی ایستاد و نذاشت زندگی از هم بپاشه و الا اثرات مخرب زیادی طلاق داره که شرحش هم آدم رو آزار میده.


زندگی بچه بازی نیست که با یه نسیم و یه اختلاف و اصلا هزار تا اختلاف از بینش ببریم، باید بسازیم باید تحمل کنیم و تدبیر، و الا همه زندگی ها مشکلات و مشقت های طاقت فرسا داره که ممکنه هر کسی رو خسته کنه ولی باااااااااااید ادامه بدیم.


من بارها با عیال که صحبت میکنم میگم، منو شما هر وقت هم به بن بست برسیم باااااااااااااااااااید زندگیمون رو حفظ کنیم، عیال همیشه به من خورده میگیرن میگن یعنی علاقه هم نداشته باشی هم میخوای ادامه بدی من میگم بله اگه علاقه ای هم نباشه باااااااااااااااااید ادامه بدم، این تعهد ماست به هم و به بچه مون و به خانواده هامون، نمیشه بچه بازانه از زیر تعهدمون شونه خالی کنیم.




سلام

حالتون چطوره؟

چه خبرا؟/

خوش میگذره؟

اوضاع بر وفق مراد هست؟

دماغتون چاقه؟؟ راستی چرا میگن دماغتون چاقه؟؟ یعنی چاق بودن دماغ دلیل بر خوبیه و لاغر بودنش نه؟

میگن چاق سلامتی کردن از همین دماغتون چاقه اومده!


بگذریم، القصه، که امیدوارم خوب و سرحال باشید.


یکی از همکاران نمیدونم چرا سالهاست منو حاج آقای حسینی صدا میزنه، راستش هر وقت اون منو با این عنوان و اسم اشتباهی صدا میکنه یاد اخلاق در خانواده میافتم، از اون جالب تر من هیچ وقت بهش نگفتم اخوی! برادر! داری اشتباه صدام میکنی، همیشه منم در پاسخ به سلام حاج آقای حسینی، باهاش چاق سلامتی کردم و حال احوال، لازم به ذکره از اونجا که من حافظه تقریبا متمایل به صفری به حفظ کردن اسامی افراد دارم؛ اصلا نمیدونم اسم این آقا چیه، فقط میدونم آشناست، یه زن داره بسیار کدبانو و هنرمند، یه نوه داره، عروس داره خونه شونم سمت چهارراه ولیعصره، یه مقدار هم مریض احواله ولی واقعا اسمشو نمیدونم!


داشتم به این فکر میکردم: من که هیچ وقت اشتباه این همکارمو اصلاح نکردم و همیشه در جوابش باهاش خوب بود، اونم حالش خوب بوده منم که مشکلی نداشتم، چه خوب می‌شد همسرها هم در مقابل هم اگر اشتباهی هم بکنن به روی خودشون نیارن و از کنارش با خوبی و خوشی بگذرن، واقعا اینجوری زندگی قشنگ تر نمیشه؟؟ 


سلام

حالتون چطوره؟؟

اوضاع بر وفق مراد هست؟/

میبینین چقدر سبزه ها تازه ن، چقدر درختا تازه ن، چقدر چشم نوازن!

خدارو شکر بابت این همه نعمتی که خدا بهمون داده


امروز مایلم براتون از اختلافات زن و شوهری حرف بزنم که یه کیسه کاملا واقعی هستن:


به مرده گفتم اول تو بگو، اونم شروع کرد و گفت:

  1. هر کاری میگم بکنه، عکسش رو انجام میده، هرررررررررررر کاری و تقریبا استثنا هم نداره!
  2. هفته ای هفت روزه، هشت روزشو صبح زود پا میشه میره خونه مادرش، شب میام میبینم ظرفارو نشسته رفته تازه اومده شب بعد از دو روز ظرفای سینک و بشوره!
  3. براش کادو روسری خریدم، کشیده روی وسایل آشپزخونه، روسری به اون گرونی رو بدون اینکه یه بار سر کنه، به عنوان دستمال استفاده میکنه
  4. خانواده م برای بچه هر چی میخره نیمپوشونه، ولی خودش بخره همش اونا رو میپوشونه
  5. غذا پختن خانم اینجوریه، همه مواد غذا رو میریزه تو قابلمه میذاره سه ساعت انقدر همه چی میجوشه که نه تهش مزه ای داره نه هیچی ، چون تنبلیش میاد یه ذره دقت کنه، یه ذره سلیقه به خرج بده
  6. به من میگه تو این چیزا دخالت نکن، میگم والا به خانه بر مگیردیمم که نگاه کنی متوجه میشی که آشپزا تیکه تیکه و به فاصله و هر ماده اولیه رو به وقتش به غذا اضافه میکنن نه اینکه یهویی همه رو بریزی تو قابلمه که خودتو راحت کنی!
  7. میخواد بره خونه مادرش ساعت 9 صبح آماده است، ولی یه روز جمعه که من خونه ام، ساعت 12 پا میشه، یا خدا نکنه بخوایم با خانوادم بریم بیرون، اونقدر لفت میده اونا رو دو ساعت دم در معطل میکنه و کارایی که هیچ وقت انجام نمیداده رو انجام میده، یا میبینه اونا تو ماشین منتظرن میشینه برای خودش نسکافه درست میکنه
  8. نشده یه بار حال داشته باشه لباسامو اتو کنه، راستش اصلا کلا اتو بکن نیست هر وقت میرم اداره دیگه عادت کردن لباسای من اتو نداشته باشه
  9.  سر تولد بچه هر کاری خواسته کرده و کافی بوده مثلا من نظری بدم زده تو دهن من، و مخالفت کرده، سر اینکه غذا چی بدیم یا از کجا کیک بگیریم حرف از طلاق و طلاق کشی زده و پاشده قهر کرده رفته خونه باباش . یعنی انقدر بی فکره
  10.  من روزه م، نه برام سحری میذاره، نه افطاری درست حسابی ای آماده میکنه، تازه اذان داده یادش میافته کره و عسل رو سفره نیست، تازه از من میپرسه مگه کره میخوری؟؟
  11. به من میگه شوهر خواهرم اون روز تو رستوران خواهرم یه آن هوس پیتزا کرده پاشده با کلی زحمت روی غذای اصلی پیتزا هم گرفته گفته دلش خواسته، هر وقت بخواد براش کیک میخره . ولی من براش نمیخرم، عقلش نمیرسه که قند داره و من به فکره سلامتیشم و اساسا از این غذاهای مسموم و فاسد دوست ندارم بخوریم!


بعدش نوبت خانمه شد، شروع کرد به گفتن:
  1. اصلا به من توجه نمیکنه
  2. انگار من تو این خونه نیستم
  3. اصلا منو حساب نمیاره
  4. یه مسافرت باهم نرفتیم

مرده وسط حرفش پرید گفت: یعنی چرت و پرت میگه به قرآن، گفتم آروم باش بذار حرفاشو کامل بگه
ولی نتونست خودشو کنترل کنه، گفتم باشه تو بگو:


12. ما تو ایام عید یه هفته مسافرت بودیم، قبل از عید کیش بودیم، قبل ترش قم رفتیم، هر وقتم وقت میشه میایم خرید فروشگاه های مختلف

گفتم باشه بذار خانمت بگه:

5- میگه اصلا برای من وقت نیمذاره
6- مرد من نیست، همه ش واسه من نیست، برای خانوادش وقت میذاره ولی برای من نمیذاره
(مرده داشت حرص میخورد از دستش)
7- براش مریضی من مهم نیست و


ادامه داشت حرفاشون، کلی جر و بحث کردن، یکی زنه میگفت حرص مرده رودر میاورد مرده هم با داد و بیداد و کفری شدن جواب میداد و . اینایی که یادم بود و گفتم.

به خانمه گفتم بره بیرون، آقاهه رو نشوندم کنارم، بهش گفتم میدونی چرا بچه ها رو پوشک میکنن؟!! گفت خب اختیار ندارن دست خودشون نیست، گفتم دقیقا همینه میدونی چرا خانم ت این  اراجیف و بافته و با تو درست رفتار نمیکنه، چون عقل درست حسابی نداره برگشت با عصبانیت گفت خداشاهده یاسین تو گوش خرررررر بخونی یه اثری داره ولی تو سر این هیچ اثری نداره، گفتم دقیقا همینه وقتی یکی عقل درست حسابی نداشته باشه تو خودتو جرررررررررر هم بدی هیچ اتفاقی نمیافته و تو فقط این وسط حرص میخوری .گفت فردا سر تربیت بچه میخواد برینه تو تربیت بچه، گفتم تو بخوای نخوای اون میرینه و با حرص خوردنت چیزی درست نمیشه؛

یاد اون حرفم افتادم که به نظرم آدمهای نادون و بی عقل و بی فهم و شعور تو این دنیا خیلی راحت تر زندگی میکنن و آدمهایی که اندکی درک و فهم دارن همش باید زجر بکشن . اینو بهش گفتم، یکم حرفای مردونه دیگه زدم بهش تا بتونه خودش رو در برابر حماقت ذاتی و بلاهت وجودی زن ها آروم کنه و به خشم نیاد، در آخرم بهش گفتم به خاطر خدا و تربیت بچه ت و سعی کن تحملش کنی و بتونی باهاش کنار بیای و نبینی رفتارهای احمقانه شو فکر کن کفاره گناهاته و قراره از این دنیا به واسطه عذابی که از زنت میکشی پاک بری بیرون آخره آخرشم گفتم فکر کردی من یا بقیه مردها وضعیتمون از تو بهتره؟؟؟!!


واقعا دلم برای زندگی هایی که بلاهت نش داره به گند میکشدشون میسوزه!

+ بازم تأکید میکنم نیاین بگین خب زندگی هایی هم هست که مرداش دارن خرابش میکنن، دقت کرده باشید یه کیس رو مطرح کردم که ما به ازای بسیار فراوانی در جامعه داره .

با سلام و عرض ادب


حالتون چطوره چه خبرا چه میکنین؟؟

هوا و زمین و زمان رو میبینین چقدر دلنشین و لذت بخش شده؟؟


چند سال پیش یه مطلب در رابطه با شاخصه های جذابیت نوشته بودم، خیلی برام جالب بود، الان در ادامه خلاصه ای از مطلب چند صفحه ای که در تیر و مرداد سال 1389 نوشته شده جلب میکنم:


*******

الان دقیقا" ساعت ۸ شبه و همین الان خانوادم رو پیاده کردم و یه ذره جلو تر از خونه عروس خانم پارک کردم تا برن و ببینن و بیان !

چند تا کاغذ تبلیغاتی که تو ماشین انداخته بودن و پشتشون سفید بود٬ وسوسه ام کرد که براتون از المان های جذابیت بنویسم؛(می‌بینید از کمترین فرصت ها بهترین بهره برداری و برای احترام به خواست مخاطبم میکنم!!)

جذابیت و زیبایی دو مفهوم متفاوت از هم هستن، اگر چه به لحاظ فلسفی میشه زیبایی رو حقیقتی دونست که در آفرینش هر مخلوقی نهفته است ولی جذابیت رو باید واقعیتی دونست که جلوه و تظاهر این حقیقت میتونه باشه .

جذابیت رو تو سه بخش میشه تفسیر کرد، اولی چهره و فیزیک و دومی ظاهر و پوشش وسوم رفتار و اعتقادات؛

قبل از اینکه راجع به این سه بخش شروع کنم چند مورد رو به عنوان اصول پایه ای و بدیهی مطرح میکنم و بعد بر پایه ی این اصول مشاهدات و نظرات شخصی خودم رو مطرح میکنم.

 اساسا" هر چیز اصیل، بکر و موزونی دارای جذابیته؛ مثلا" یه کالای اورجینال به مراتب از نوع تقلبی یا حتی بازار مشترک و مونتاژی که اصالت نداره ، تو طرح ،‌کارکرد و ظاهر دارای اون جذابیت هایی که باید باشه ،‌هست، لذا اصیل بودن و بکر بودن یکی از فاکتور های جذابیته .
حالا میتونیم ابعاد مترتب بر جذابیت چهره و پوشش رو با این اصل تفسیر کنیم . البته سعی میکنم از سطحی ترین بعد جذابیت که چهره است تا عمیق ترین اون که رفتار و اعتقاده پیش بریم .

چهره:
چشم ها، ابروها، گونه ها، لب ها، موها، دندان ها و بینی(این دیگه "ها" نداره) از عوامل مؤثر در جذابیت ظاهریه؛ همون طور که عرض کردم اصالت مهم ترین عامل جذابیته، مثلا" یه بینی با همه کج و کولگیش از بینیی که تیغ جراح یه ذره فرمش داده ولی خیلی تابلوه که جراحی شده به مراتب جذاب تره و با هر عملی(حتی زیبایی) باعث میشیم که اون بعد اصالت شئ رو از دست بدیم و بریم از المان موزون بودن برای جذاب تر شدن استفده کنیم .

لازم به ذکره خدای متعال همه چیز رو در عالم موزون و زیبا و جذاب آفریده و همه اینها رو خلق کرده که ما از همه شون (تاکید میکنم همه موهبت ها به جز اونهایی که ما رو ازش منع کردن) استفاده کنیم و لذت ببریم، پس موزون بودن و به قول امروزی ها ست بودن (البته ست بودن شاید قسمت کوچکی از موزون بودنه ولی با اغماض میشه تعبیر ست رو تو این زمینه به کار برد)، پس اگر چه جراحی بینی و گونه و تتو ابروها و . انجام بشه به صورتی که توازن اجزائ صورت مارو بالاتر ببره، اگر چه از جذابیت ناشی از اصالت کم میکنه ولی جذابیت ناشی از وزن و تناسب رو افزایش میده.
فکر میکنم این مقدمه مفصل کافی باشه که یکم مصداقی تر صحبت کنم.

جراحی بینی ممکنه یه بینی رو خیلی کوچیک کنه، اگر چه بینی کوچیک فی نفسه ممکنه جذاب باشه ولی اگر تناسب بینی و صورت اتفاق نیافته ما دو طرفه متضرر میشیم ،‌هم اصالت و بکر بودن صورت خودمون رو از دست میدیم هم تناسب و وزن صورتمون رو !

در مورد آرایش صورت، داشتن مو روی صورت و پشت لب اصالتا" برای دختر خانم هاباعث جذابیته چون نشون دهنده بکر بودن یه دختر خانومه ولی در مورد خانم های متاهل اینطور نیست چون اصالت یه زن متاهل اینه که زیبایی های خودش رو با آراسته کردن و موزون کردن ظاهرش برای همسرش بیشتر عیان کنه و .
هر چه تغییرات در صورت یه دختر خانم کمتر نمود داشته باشه،‌ مثلا" خط ابرو مشهود نباشه و به قول آرایشگرها زیر ابرو رو گم بردارن،‌ این اون نوع آرایش دخترونه رو تقویت و باعث توازن بیشتر میشه. البته هر چی کمتر دست بخوره مسلما" تاثیر اصیل خودش رو بیشتر میذاره
در مورد وسمه هم که قدیم مدیما مادر بزرگاتون میزدن هم مشخصا" استفاده نکردن خیلی خوبه ، این مورد مثل تتو میمونه و برای اصالت صورت خیلی ضروریه. نازک برداشتن ابرو هم همین اثر رو داره، ‌مگه اینکه ابرو اصلا" نازک رشد کرده باشه.

در مورد سرمه و خط چشم باید خیلی دقت کرد، ‌سیاهی خیلی ضعیف مژه ها برای جذابیت اثر خوبی داره، ولی اگه این سیاهی یکم با غلظت اتفاق بیافته نتیجه عکس میده، ‌در مورد سایه که به هیچ وجه توصیه نمیشه، مگه اینکه رنگ پوست باشه و خیلی خیلی کم رنگ؛ در مورد خط چشم هم همین طور حتی یه ذره خط درامتداد مژه ها و بعد از تقاطع مژه ها باعث جلب نظر و از بین رفتن توازن چشم میشه(البته موارد خاصی هم هستن که چهره شون عادت کرده به این مدل و خیلی نشون داده نمیشه)  

در مورد آرایش گونه ها، استفاده از کرم پودر ها و پن کک های نا مرغوب و پر رنگ‌ که با زدنش به صورت انگار صورت کپک میزنه به شدت رو جذابیت ناشی از توازن تاثیر مخربی داره.
اساسا" کرم پودر، رژ، خط لب،‌لاک ناخن به شکلی که به چشم بیاد و بیننده رو به خودش خیره کنه  ، فقط اثر جلب نظر رو داره و این نوع جلب نظر از عوامل کاهش جذابیته.
در مورد رژ لب به شدت باید دقت بشه،‌زیبا ترین رنگ تو عالم رنگ طبیعیه لبه و هر رنگ غیر از اون رنگ جذابیت رو تحت تاثیر قرار میده، لذا هر چه استفاده از رژ کمتر یا لااقل کمرنگ تر بشه، ‌جذابیت ناشی از اصالت بالاتر میره .

یه  اصل مهمه دیگه هم هست که جذابیت با جلب نظر کردن دو تا مفهوم کاملا" جداست، لذا شما خودت رو میتونی تابلو کنی با پوشیدن یا آرایش خیلی تند ولی مطمئنن هیچ جذابیتی در این تابلو شدن وجود نداره.


نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم تیر 1389



المان های جذابیت رو در مورد چهره تا حدودی عرض کردم، الان بهتره راجع به المان های پوششی صحبت کنیم.

بلندی قد و قواره، تو پر بودن و استخوان بندی درشت،خوش قواره بودن و . از عوامل جذابیته ولی مهم‌ترین بخش در این آیتم تناسب اندامه که با پوشش تا حدودی میشه نمود این اندام رو تحت کنترل در آورد.

راجع به مسائلی که مربوط میشه به پوشش آدم های چاغ، لاغر، قد بلند و قد کوتاه خیلی مانور نمیدم، مثلا" همه ما میدونیم یه فرد چاق و قدکوتاه بهتره از لباس های استفاده کنه که خطوط عمودی در اون مشخص باشه و یه فرد لاغر قد بلند بالعکس از خطوط افقی که تناسب بیرونی خوبی رو هویدا کنه و مثلا تیره پوشیدن برای فرد قد کوتاه و روشن برای قد بلند متناسب تره هم از مسائل اولیه و ابتدایی قضیه است ولی خیلی نمیخوام راجع به این کلیات صحبت بشه و ترجیح میدم به مصادیق تاکید داشته باشم.

پوشش بیرونی خانم ها عموما" یا مانتو شلواره یا چادر؛ از اونجایی که اصل مهم اصیل بودن توی پوشش هم وارده، تو این بخش هم بر مبنای همین عرائضی رو خدمتتون تقدیم میکنم.

در صورتی که مانتو خیلی کوتاه، خیلی بلند، خیلی تنگ و خیلی گشاد باشه، چون از تعاریف اولیه طراحی و دوخته شدن مانتو دور میشه بالتبع از جذابیتش کم میشه (هر چند ممکنه جلب کنندگیش بالاتر بره)، پوشیدن مانتوهای با رنگ های تند و براق نه تنها جذابیتی ایجاد نمیکنه که یه جور ضد جذبه است . مثلا" این مانتو های ریون، خود به خود چون شکل طبیعی یه مانتو رو با تعاریفی که از مانتو داریم نداره،‌چه برسه به اینکه اندامی باشه و رنگشم بفش جیغ! اون موقع فقط ما در منظر عموم یه شیئ جلب توجه کننده ایم و اگه تمامی المان های جذابیت رو هم داشته باشیم ، همین عامل جلب نظر باعث میشه که همه اون المان های جذابیت آفرین ما تحت تاثیر قرار بگیره و دیده نشه .

در مورد مانتوهای روشن ، آبی کم رنگ بنفش روشن و از این دست یا رنگ های تیره و مات میتونن جذاب باشن البته مشروط به اینکه هیچ اثری از پوشش زیر مانتو رو جلوه نده، حتی عیان بودن برجستگی ها و حجم بدن یه خانم، معلوم بودن خط کمربند و بعضا" خطوط لباس زیر و تاپ که فاجعه است و اثر مخرب صد در صدی تو جذابیت داره (دلیلشم هم اینه که معلوم بودن این خطوط اذهان رو به سمت خودش منحرف میکنه و یه ذهن طبیعی در کشف اونچه که اثرات محوی ازش وجود داره منحرف میشه و اونجا شما فقط یه شیئ هستین با یه چیزهای مخفی که میتونه محرک ذهن کنجکاو باشه!!) اضافه میکنم این ذهن یه دهن سالم و مثبته و در مورد ذهن های بیمار اصلا" حرفی نمیشه زد، چون اون ذهن از دیدن ترک دیوار هم به انحراف کشیده میشه!!

یه اصل مهم اصالته و سادگی بخش مهم این اصالته، هر چقدر طرح،‌ مدل مانتو ساده و بدون پیچیدگی جلب کننده ای باشه و کمتر این پیچیدیگی ابهام ایجاد کنه جذابیت پوشش و حتی چهره رو بهتر نشون میده ،‌البته استفاده متناسب از خطوط و نقوش ایرانی قدیمی هم خیلی مثبته، این طرح ها میتونه تو یقه،‌ چاک اطراف، یا نقش و نگار روی سینه و حلق آستین استفاده بشه، البته بدیهیه این طرح ها باید متناسب و با سلیقه به کار گرفته بشه تا نتیجه عکس نداشته باشه !

در مورد مقنعه ، روسری یا شال باید بگم که تناسب و ست بودن مقنعه، مانتو، کیف، کفش و شلوار نقش مثبتی داره، راجع به تناسب رنگ ها حرفی نمیزنم ولی گرم و سرد بودن،‌ کنتراست درست و به‌جا و ترکیب بندی موزون مسلما" اثرات مثبت و سازنده ای داره .

استفاده از رنگ های جیغ،‌ تو هر بخش مثل زرد و سبز و بنفش سیر اصولا" این جذابیت رو کاهش میده مگه اینکه یه صورت محدود تو یکی از اقلام یاد شده استفاده بشه اونم منوط به اینکه تناسب کلیت لباس بیرون رو بر هم نزنه!

رنگ های شکلاتی، سفید، تیره و مات، زرشکی،‌قهوه ای و رنگ های اینجوری اگه توآم با سادگی طرح باشه میتونه جذاب باشه. هم رنگ بودن کیف و کفش ضرورتی نداره،‌ مهم همخونی و تناسب اونهاست،‌ چون بعضی جاها هم مدل و هم رنگ بودن کیف و کفش یه چیز زاید و بیهوده است و جذابیتی خلق نمیکنه !

البته ذکر این نکته (مخصوصا" برای خانم های متاهل) که تناسب رنگ آرایش مثل رژ و تا حدودی پن کک با رنگ مانتو این جذابیت رو میتونه ایجاد کنه،‌اما خیلی ظریف و دقیق باید اعمال بشه و هر گونه زیاده روی اثر مخرب داره .
در مورد رنگ مو هم همین طور،‌تناسب رنگ ابرو ها(در صورت رنگ شدن) با رنگ مو اثر مثبتی داره ولی خیلی توصیه نمیشه.
کنتراست رنگ موها با رنگ شال یا روسری میتونه جذاب باشه ولی خیلی باید دقت کرد که این کنتراست و تضاد رنگ خیلی تو ذوق نزنه و زیاده روی تو بیرون بودن مو و . همه این تناسب رو از بین میبره !

در مورد مقنعه و . برای کسی که حجاب براش اهمیت داره،‌ بیرون بودن چندتار، یا چند دسته مو از کنار صورت یا بالای سر و پشت سر به شکل خیلی قویی اثر مخربی داره و به شدت اثر منفی رو ذهن مخاطب داره و کلا" تمام جذابیت رو زیر سوال میبره، ‌حتی بعضا" جذابیت رفتاری رو !

اما برا کسی که حجاب از اهمیت برخوردار نیست، شاخ درست کردن و از عقب بیرون بودن و فشن بودن، موهای بافته شده(مخصوصا" جلوی سر)، آویزون بودن سنجاقک های ریز از مو،تراشیدن بالای پیشونی، برنزه کردن و. به هیچ وجه جذابیت ایجادنمیکنه و فقط و فقط توجه ها رو به سمت خودش به عنوان یه مانکن یا یه چیز خاص جلب میکنه و این جلب نظر فقط موقت و موضعیه و به مرور تبدیل به کسالت میشه .

در مورد شال حتما" باید دقت بشه که دور آخر رو از پشت کردن رد کنه تا گردن و موهاش عقب مشخص نباشه، مقنعه های پفی،‌ زیر گلویی و هر وضعی که از حالت طبیعی و عرفی مقنعه عدول داشته باشه اثر مخرب داره.

مقنعه های مدل دار که کارکنان برخی سازمانها و شرکت ها میپوشن صرفا" محل کارشون جذابه و بیرون از سازمان اون جذابیت رو نداره،‌البته نکته منفی هم نداره !

در مورد روسری گره زدن اونم سفت و زیر چونه ای مشروط بر اینکه گردن رو نمایان نکنه و کاملا" تو حرکت ثابت باشه چون شکل درست روسری رو نمایان میکنه ایرادی نداره ولی اگه قرار باشه ی گردن یا بالای سینه نمایان باشه، تمام توجه به اون سمت متمایل شده و اساسا" دیگه از جذابیت صحبت کردن معنی نداره .
در مورد سنجاق و حلقه هم همین طور مشروط بر اینکه سنجاق و حلقه خیلی گنده و یوقور نباشه و جذابیت روسری یا شال و تحت الشعاع قرار نده و تناسب موزونی با اونها پیدا کنه!
شایان ذکره بستن سنجاق یا حلقه باید توام با حجاب کامل و آرایش ملایم باشه و الا اثر مخرب روی جذابیت داره .

در مورد تل هم راستش بسته به اینکه اون تل به چهره طرفمون بیاد یا نه نظرات مختلفه ولی اصولا" تل فی نفسه جذاب نیست!

فکر میکنم در مورد مانتو بحث دیگه ای نباشه و ان شا الله جلسه بعدی در مورد چادر میگم و .



نوشته شده در چهارشنبه سی ام تیر 1389



از مانتو بیایم بیرون و به چادر برسیم:
چند مدل پوشش با چادر داریم، چادر رو گیر یا پوشیه دار(۱)، چادر با روسری و مقنعه روشن که رو گرفته میشه و از بالای ابرو ها تا بالای چونه رو میپوشونه(۲) و یه مدل دیگه که یکم بازه و چادر از بالای سر روسری رو احاطه کرده(۳) و چادر ملی جلو بسته(۴) و جلو باز و طرح دار (۵)و اندامی(۶)!! و جلابیب(۷) که تازه مد شده و چارچوق(۸) و چادر عربی(۹)  !

نوع اول، که وضعیت معلومی داره و به جهت اصالت کهنی که تو این پوشش داریم یکی از جذاب ترین هاست .
نوع دوم، علاوه بر پوشش اصیل و حفظ کامل حجاب اون جذابیت های بصری رو هم داره و مطلوبیت بسیار بالایی تو خلق جذابیت ازش میتونیم استنتاج کنیم
نوع سوم، مطمئنا" اون جذابیت نوع قبلی رو نداره و کوچیکترین رفتار غیر معقولی تو حرکت و کردار باعث میشه جذابیت پوششی زیر سؤال بره
نوع چهارم، همین که چادر از حالت معمولش خارج میشه ‌و تبدیل به پدیده ای میشه به اسم چادر ملی تقریبا" قسمت زیادی از جذابیت خودش رو از دست میده، البته اگه بتونه کسی اون پوشش رو حفظ کنه و حجمی مشخص نباشه و جلو بسته در حرمت باشن میشه تا حدودی جذابیت زا بشه ولی اگه مثل نوع پنجم و ششم باز و طرح دار و اندامی باشه اساسا" هچ جذابیتی که برای این چادر نمیشه متصور بود ، هیچ، کافیه یکم بی حجابی و رفتار های سخیف هم دیده بشه که میشه اوج افتضاح و تخریب هر نوع جذابیت فردی !
در مورد جلابیب به جهت نو و بدیع  بودن(با عنایت به اینکه اصالت چادر اصیل رو حفظ کرده) و چارچوق به دلیل کهن و اصیل بودن میشه جذابیت هایی متصور بود، یکم بیشتر از یکم جذابن و مطلوب.

در مورد پوشش چادر، هر نوع بی حجابی،‌ آرایش غلیظ، رفتار سخیف، پوشیدن رنگ های تند و براق و زننده و . از جذابیت پوشنده چار کم میکنه که هیچ به نظرم اثر مخرب خیلی زیادی روی جذابیت طرفمون داره ، چون از اصالت چادر که حفظ حجاب کامل هست و نوع پوشش کاملیه، این نوع نقایص اصلا" قابل قبول نیست!

در مورد ساق و روسری یه خانم چادری، اگه ساق سفید یا سیاه باشه ایرادی نداره چه نوع روسری سر میشه ولی ست بودن رنگ ساق و روسری از جذابیت کم میکنه . توجه باید داشت که اصولا" ست کردن این اقلام پوششی اثر سازنده ای نداره و ممکنه مخرب باشه ولی ست بودن روسری با کیف یا کفش اشکالی نداره 

تعریف مشخصه که هر چه از تعریف درست اصیل و با معناش دور بشه از جذابیتش کم میشه .

لازم به توضیح نیست که جذابیت با جلب نظر و تابلو بودن هیچ رابطه مستقیمی نداره و اساسا" فرد جذاب یه زیبایی اصیل رو همراه خودش داره

در مورد چادر همون طور که عرض شد، چادر هر چی به اصالت خودش نزدیک تر باشه جذاب تره ٬ چادرچارچوقای قدیمی که بعضا پوشیده میشه یا چادر عربی های اصیل و پوشیه اون تعریف اصلی چادر رو دارن و جذاب ترن و مثلا" چادر ملی که حاصل بار تعریف و ادغام چادر و مانتوه اولا" اصالتی نداره و بالتبع جذابیتی و هر چی که پوشیده تر و سفت تر باشه و به اصالتش نزدیک تر جذاب تر و بالعکس هر چی که باز تر و شلتر و شه از جذابیتش کاسته میشه .

 موضوع چادر یه مقوله گسترده است اما پوشش های حاشیه ای از چادر مثل شلوار کیف ٬ ساق ٬ مانتوی زیر چادر ٬ روسری ٬ و نحوه آرایش صورت خیلی خیلی نمود چادر رو تحت تاثیر قرار میده و پوشش شلوار زیر چادر تاثیر زیادی رو جذابیت نداره اما مانتوی زیر چادر در صورتی که چادر رو باز باشه  باشه و دختر خانم هی تلاش کنه که این روی چادر باز بسته کنه و کوتاه و بلندی مانتو نمایان باشه ٬ این امر به شدت اثر منفی و مخرب روی پوشش چادر داره ٬ و یه جور نه تنها جذاب نیست بلکه جلب نظر مثبت هم نداره و یه جورایی زننده و رقت انگیزه !

 عرض کرده بودم ٬ هر نوع آرایش غلیظی برای ن متاهل به صورتی که رو گرفته نشه و باز مشخص باشه فقط باعث جلب نظر میشه و به شدت از جذابیت کم میکنه یه خانم آرایش کرده با چادر به مراتب نظر جلب کننده تر از یه خانم آرایش کرده مانتوییه و به مراتب این جلب نظر از جذابیت این خانم چادری آرایش کرده کم میکنه و بالعکس .

پوشیدن ساق و روسری رنگی و ست برای یه چادری اثر جذابی نداره و بالعکس این ساق و روسری ست برای مانتویی میتونه جذابیت زدا باشه !

ساق و روسری ست ٬ کیف و کفش ست برای یه چادری اثر جلب نظر کنندگی داره و ایجاد جذابیت نمیکنه
پوشیدن کوله یا کیف بیرون از چادر هم همین طور

رو گرفتن٬ پوشش رنگی یا روشن روسری به شرطی که با چیز دیگه ای ست نباشه اثر مثبتی داره! و .

علی ای حال٬ عرض کردم شه جمع کردن چادر ٬ مشخص  بودن خطوط  مانتو یا احیانا" لباس زیر چادر مثلا" وقتی چادر به تن چسبیده به شدت  اثر جلب نظر کنندگی داره و در مورد ست بودن ترجیحا" ساق و روسری رو باهم ست نکنین بهتره !!
اگه روسری رنگی بپوشیم و ساق سفید تاکید میکنم ساق سفید مناسبه ولی مثلا" ساق و روسری فیروزه ای اصلا" ترکیب جذابی ندارن ٬ اگر چه ممکنه و حتما" جلب نظر کننده ان! ولی تو کیف و کفش اگر تابلو بیرون نباشن این ست بودن اثر مثبت داره ولی اساسا" ترکیب ساق رنگی اثر خوبی نداره و ساق یا باید سفید باشه یا مشکی که ترکیب و توازن خوبی رو در هر حالتی ایجاد کنه !

روسری یا شال رنگ های مات و روشن هم همین طور ٬ هر چی چادر گرفته تر و پوشیده باشه اثر مثبت تری داره ٬ ولی احیانا" پوشیدن باز تر چادر با توجه به اینکه هیچ قسمتی از گردن یا بالای سینه معلوم نباشه حتی یقه مانتو هم معلوم نباشه ایرادی نداره که میتونه با یه سنجاق یا گیره یا حلقه  روسری این جذابیت رو مضاعف میکنه . البته این بیشتر به خانم های متاهل میاد !

نپوشیدن جوراب ٬ پوشیدن جوراب رنگ پا ٬ فقط جلب نظرکننده است ٬ بیرون بودن قسمتی از بدن مثل گردن ٬ گوش و گوشواره٬ بالای سینه٬ ساعد و سطح پا هم به شدت اثر مخرب جذابیتی داره 

 فکر کنم در مورد پوشش دیگه صحبت خاصی مد نظرم نمونده باشه و مسایل کلی رو مطرح کردم

بحث جذابیت رفتاری یکی از مهمترین شاخصه های انسانیه که مباحث جذابیت چهره و پوشش در سایه این جذابیت اثر میگیره .
بارها پیش اومده که گفتیم طرف چه آدم باشخصیتیه. چقدر ملیح و گیراست ٬ چقدر نافذه٬ چه باشعور و با فرهنگه ٬ چقدر ماخوذ به حیاست٬ چقدر محجوبه ٬ چقدر با تربیته٬ چه کمالاتی ٬ چه جمالاتی . و از این قبیل تعابیر . لذا آشنایی زیادی با این نوع رفتار جذاب داریم که سعی میکنم با مثال ها و مصادیق صحیح توضیح بدم . البته فکر میکنم تا قبل از سفر فرصت نشه که چیزی بنویسم ٬ ان شا الله برگشتنی به شرط حیات در خدمت دوستان هستم

+ بنده این مسایل رو به قصد ارشاد و ترویج فرهنگ خاصی منتشر نکردم٬ اینها صرفا" نتایج حاصله از کشف و شهود حقیر میباشد نه چیز دیگری !

++ مشاهده کردن و بررسی کردن اصلا" ارتباطی به هیزی و از این تعابیر نداره ٬ لطفا" مباحث رو قاطی نکنین. این ادعای من ادعای گزافی نیست٬ چون تقریبا" تمام خانم هایی که به نحوی با بنده ارتباطی دارن اعم از قوم و خویش و آشنا و همکار متفق القولند که بنده ذره ای نگاه ناپاک ندارم و ذره ای رفتاره آلوده هم ندارم و البته خود بنده که با نیتم بیشتر آشنام غیر از جند موردی که تو نوجوونی محض کنجکاوی داشتم تا به حال نشده نظر بدی به زن و ناموس مردم انداخته باشم .
این ادعا هم گزاف نیست :
تعداد چشم چرونی دختر های فامیل و همکار و دوست و آشنا به مراتب بیشتر از تعداد نگاه های تصادفی بنده به اونهاست !!

نوشته شده در یکشنبه دهم مرداد 1389

************


+ برای خودم خیلی جالب بودن، مصادیق این یادداشت رو با اطلاعات سال 1389 بخونین ولی اصول ابرازیش ربطی به سال و ماه نداره

++ از اینکه طولانی بود عذر میخوام، این خودش قبلا سه تا پست طولانی بود ولی خب با اندکی حذف تو یه پست جاش دادم



سلام

ماه رمضون اومده و تقریبا فضای درونی وبیرونی آدم ها یکم با قبل متفاوت شده

 امروز رسما روز اول ماه رمضونه و تقریبا 29 روز دیگه عین برق و باد میگذره شعر بالارو شب آخر برامون میخونن.


همیشه حس حسرتمندی داشتم، خیلی ناجور و فوری تموم میشه میره، تقریبا هیچ وقت گشنه م یا تشنه م نشده، فقط بی حالی عارض بهم میشه و خواب زیاد .


رستوران محل کار من سر ساعت 2 و نیم جمع میکنن میرن، یعنی یک دقیقه هم بعد از دو و نیم غذا سرو نمیکنن نمیدونم چه حکمتی داره دقیقا میفهمم و حس میکنم تو ماه رمضون هم انگار یه بساطی رو پهن میکنن به اصطلاح یه سفره ای پهنه و دقیقا شب آخر جمع میکنن میرن!

خدا کنه کسی این وسط گشنه نمونه!!



پینوشت:

1- مرحوم پدرم رو تو همین ماه رمضون از دست دادیم؛ تمام سحرهای این ماه، غم نبودشون رو با همه وجودم حس میکنم.


2- از امروز تصمیم گرفتم با زبونم کسی رو آزار ندم، ناجور همه میگن انقدر نیش نزن، زبون خیلی تند و تیزی داری، به نظرم خیلی از کسایی که باهام خوبن از ترس بی حیایی و تیکه انداختن بهم نزدیکن که در امان باشن یا کلا رابطه شون رو قطع کردن. حس میکنم نوع ادبیات و بیانم اصلا درست نیست، این مدلی نه حرف زدنم واقعا درسته و نه کسی براش ارززشی قائل میشه و نه اثری که باید و داشته باشه، وقتی میشه خوب تر و بهتر حرف زد، چرا انقدر تند و تیز و گزنده؟؟!! (خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی)


3- از اینکه با حرفام کسی و اذیت کردم شرمندم، ببخشید، به خدا هر چی گفتم از سر دلسوزی بوده و ناراحتی و الا من هیچ بغض و حقدی نسبت به هیچ کسی ندارم و دوست دارم هر کسی در بهترین شرایط مکننه ش و بهینه ترین حالت خودش زندگی کنه و خوشحال باشه.


4- جو گیر شدن هم چیز خوبیه، حتی شده به قول همکارم که بهش گفتم بنا رو گذاشتم ماه رمضونیه اذیتتون نکنم، بهم گفت فکر کنم فقط یک ساعت روز اول این عهد رو روش بمونی! (یه بار خوندم چقدر مثبت شدم خداییش، بهم نمیاد این حد از خوب بودن!!)


5- با خودم میگم اصلا اینجا نوشتن چه فایده ای داره؟؟جر وقت تلف کردن و حرص درآرودن یه عده ای که هیچ جوره نمیخوان قبول کنن که دارن اشتباه میکنن!


6- برای همه مریض ها، همه گرفتارها، همه مشکل دارها، همه آدم ها دعا کنین، دعاهاتون رو محدود به یه قشر خاص نکنین.



باسلام و احترام

خواستم تو این بخش، گوشه ای از عقاید شخصیمو نشر بدم، دلیل زیاد داره، ولی مدتهاست میخواستم اینو بگم:


راستی حالتون چطوره؟؟ 

حس میکنم امسال روزه گیر بیشتری دیدم و کمتر علنی روزه خوری میکردن، خدا کنه عقده های یه عده کمتر شده باشه، بگذریم من خودم پر از عیب و نقص و ضعفم، خیلی هنر دارم به خودم برسم!!


و اما موضوع این بخش، افغانی و افغانستانه، پریروز بود فکر کنم تلویزیون یه مستند داشت پخش میکرد که یه مستند ساز ایرانی رفته بود تو دل طالبان افغانستان و با سرانش البته نه چندان عالی رتبه مصاحبه گرفته بود، خیلی برام جالب بود، مردمانی به شدت معتقد و غیور بودن، من این فضا رو خوب میشناسم، توشون بودم، لمسشون کردم، اونها برای اعتقادشوپ جون میدن و بشدت هم آدمهای احساسی و لطیفی هستن، علی رغم ظاهری که ازشون نشون داده میشه، برام خیلی آشنا بودن صراحتا اعلام میکنم، افغانی و افغانستان برای من مثل کرد و کردستانه، مازنی و مازندرانه، سیستانی و سیستانه، لرها و لرستانه، اصلا نمیتونم بفهمم کسی افغان ها رو شهروند درجه دو یا خارجی فرض کنه، بشدت افغانی ها تمیزن، مثل آذری ها و کردها غیورن و خالص، بشدت پاکن و شدیدا شریف و انسانن، کمتر قومی در ایران اینطورن، شاید خیلی شبیه بلوچای خودمون یا جنوبیای خودمون صاف و با شرفن. افغانستان جزئی از هویت ملی ماست و از ما جدا نیست.


نمیدونم چرا با این موضوع اینو دلم خواست اضافه کنم، برای من مطربی و مسخرگی هم در همین حده، هر چیزی رو باهدف و رویکردش میشناسم، برای من تتلو و ساسی مانکن با شجریان فرقی ندارن، سه تاشونم مطربن، سه تاشونم فقط استاد حرفه خودشونن، حرفه ای هستن تو کارشون و مطمئنا سه تاشونم فقط و فقط باید تو زمینه کاری خودشون نظر بدن و حرف بزنن.( اینکه یه عده عقده وارانه میان هی میگن ربنای شجریان منو خیلی رنج میده، چون کسی که اعتقادی به چیزی که میخونه نداره فقط خواننده اون چیزه و قهرا ربنا برای او نیست، هر چند اگه قرار به تشبه ریتم نوای ربنا برسیم بهتره اون رو به ام کلثوم نسبتش بدیم)


من از خائن ها و وطن فروش ها حالم بهم میخوره، میخواد هر کی باشه، در هر لباسی و هر جایگاهی، اونی که واسه دشمنای این مملکت خوش رقصی میکنه از نظر من کثیفه و کثیف تر از اون هم کسی نیست.


در خصوص مسخره بازها هم همینن، خیلی از این مسخره بازا به کاری که میکنن و نقشی که بازی میکنن اعتقادی ندارن، لذا از نظر من همه شون عین همن و باید فقط و فقط تو حیطه کاریشون نظر بدن و جایی زبون درازی و روده درازی نکنن، مثلا آنجلینا جولی با مهناز افشار و الکسیس برای من فرقی نداره همه شون بازیگرن و مسخره باز. فقط فرق وسطی با کناریش اینه که کناریا گنده تر از دهنشون حرف نمیزنن ولی وسطیه تو هر زمینه ای خودش. رو صاحب نظر میدونه.


میدونین احمق ترین و نادون ترین آدم ها کیان؟؟؟


اونایی که تو مباحثی غیر از مطربی و مسخره بازی به اینایی که مثال زدم و امثال شون رجوع میکنن.


+ اگه فقط غیر توهین آمیز و غیر متعصابه ی کور نظر بدین جواب میدم، در غیر این صورت فقط لبخند من رو خواهید داشت.


با سلام و عرض ادب و ارادت خدمت همه دوستان


امروز مایلم راجع به موضوعی صحبت کنم و نظر شخصیم رودر این باره عرض کنم، قطعا ممکنه این نظر کامل و جامع نباشه ولی به نظرم خیلی بیراه و بیربط نیست:


لاتای قدیمی و چاقو کش ها ی حرفه ای، بلد بودن چطوری تیزی بکشن، من بارها دیدم مدل دست گرفتن چاقوی چاقو کشا با چاقو دست گرفتن افراد عادی خیلی فرق داره، نکته خیلی مهمی که وجود داره آدمای عادی وقتی چاقو میکشن چاقو رو تا ته تو شکم طرف فرو میکنن و عمدتا تو چاقوکشی های آدمای عادی منجر به قتل زیاد دیده شده ولی چاقو کشا چاقو رو از نوک ش میگیرن و فقط در حد خط وخش انداختن به سمت طرف میبرن، حتی بیشتر برای ایجاد رعب و وحشته حتی قمه کش های حرفه ای هم میدونن قمه رو کجا و چطوری بزنن که طرف ناکار نشه و فقط حساب کار دستش بیاد تا جلوی این لاتا گنده لاتی نکنه.


اینو داشته باشین، چند روز پیش تو بندر

فجیره امارات، که کمی بعد از تنگه هرمزه به سمت دریای عمان چند تا کشتی نفتی در حد یه سوراخ کوچولو آصیب میبینن به حدی که حتی تو خبرهای اولیه اثری از خرابی و توشون نمیشه دید، بعد فرداش چند تا پهباد فسقلی که عملا قدرت تخریب خیلی کمی دارن، میرن تأسیسات آرامکو بزرگترین شرکت نفتی دنبا رو یه کوچولو تخریب میکنن، ارزش خرابی ها واقعا خیلی ناچیزه ولی خیلی نکات جالبی توش هست.


اولا" همیشه میگفتن ایران اگه مجبور بشه تنگه استراتزیک هرمز رو میبنده، در حالی که الان بندره فجیره که چند ده مایل از اون تنگه دور تره و به سمت آب های آزاده و عملا در حیطه نفوذ احتمالی ایران نیست مورد حمله قرار گرفته، از طرفی تاسیسات نفتی عربستان تو دریای احمر که ظاهرا خارج از دسترس ایرانه مورد حمله قرار گرفته و این یعنی حوزه نفوذ و همون تیزی کشیدن که حساب کار دست لات بازی های اینا بیاد.


این ها رو باید با این اطلاعات بدونیم عربستان و امارات رسما اعلام کرده بودن، کاهش احتمالی صادرات نفت ایران رو جبران خواهند کرد، امریکا دو تا ناو وسامانه پاتریوت و دو تا بمب افکن بزرگش رو آورده بود تو منطقه و همه این تحرکات برای تهدید بود .


البته من یه رویکرد دیگه هم به این موضوع دارم که عملا ایران با این دو تا تیزی کشی ش تو زمین بازی امریکا ظاهر شده، و امریکا از این لشکر کشی قصد چاپیدن عرب های منطقه رو داره که عملا هم به نظرم به منظورش رسیده ولی خب ایران چاره ای نداشت که این کار رو بکنه . رو بازی کردن ایران تو این زمین بیشتر به نفع امریکاست و ضرر ایران، و فعلا مجبوره عملیات ایذایی اینچنینی داشته باشه که کمی فشارها رو رو خودش کمتر کنه و جایگاه خودش رو تثبیت!


+ جماعت میدونه کی نرمش قهرمانانه کنه، کی خمش کنه، کی فرو کنه . خوشم میاد از زرنگیشون! رو خر مراد که سوار باشن عمرا" پیاده شن!


با سلام و عرض ادب و ارادت خدمت همه دوستان


امروز مایلم راجع به موضوعی صحبت کنم و نظر شخصیم رودر این باره عرض کنم، قطعا ممکنه این نظر کامل و جامع نباشه ولی به نظرم خیلی بیراه و بیربط نیست:


لاتای قدیمی و چاقو کش ها ی حرفه ای، بلد بودن چطوری تیزی بکشن، من بارها دیدم مدل دست گرفتن چاقوی چاقو کشا با چاقو دست گرفتن افراد عادی خیلی فرق داره، نکته خیلی مهمی که وجود داره آدمای عادی وقتی چاقو میکشن چاقو رو تا ته تو شکم طرف فرو میکنن و عمدتا تو چاقوکشی های آدمای عادی منجر به قتل زیاد دیده شده ولی چاقو کشا چاقو رو از نوک ش میگیرن و فقط در حد خط وخش انداختن به سمت طرف میبرن، حتی بیشتر برای ایجاد رعب و وحشته حتی قمه کش های حرفه ای هم میدونن قمه رو کجا و چطوری بزنن که طرف ناکار نشه و فقط حساب کار دستش بیاد تا جلوی این لاتا گنده لاتی نکنه.


اینو داشته باشین، چند روز پیش تو بندر

فجیره امارات، که کمی بعد از تنگه هرمزه به سمت دریای عمان چند تا کشتی نفتی در حد یه سوراخ کوچولو آسیب میبینن به حدی که حتی تو خبرهای اولیه اثری از خرابی و توشون نمیشه دید، بعد فرداش چند تا پهباد فسقلی که عملا قدرت تخریب خیلی کمی دارن، میرن تأسیسات آرامکو بزرگترین شرکت نفتی دنبا رو یه کوچولو تخریب میکنن، ارزش خرابی ها واقعا خیلی ناچیزه ولی خیلی نکات جالبی توش هست.


اولا" همیشه میگفتن ایران اگه مجبور بشه تنگه استراتزیک هرمز رو میبنده، در حالی که الان بندره فجیره که چند ده مایل از اون تنگه دور تره و به سمت آب های آزاده و عملا در حیطه نفوذ احتمالی ایران نیست مورد حمله قرار گرفته، از طرفی تاسیسات نفتی عربستان تو دریای احمر که ظاهرا خارج از دسترس ایرانه مورد حمله قرار گرفته و این یعنی حوزه نفوذ و همون تیزی کشیدن که حساب کار دست لات بازی های اینا بیاد.


این ها رو باید با این اطلاعات بدونیم عربستان و امارات رسما اعلام کرده بودن، کاهش احتمالی صادرات نفت ایران رو جبران خواهند کرد، امریکا دو تا ناو وسامانه پاتریوت و دو تا بمب افکن بزرگش رو آورده بود تو منطقه و همه این تحرکات برای تهدید بود .


البته من یه رویکرد دیگه هم به این موضوع دارم که عملا ایران با این دو تا تیزی کشی ش تو زمین بازی امریکا ظاهر شده، و امریکا از این لشکر کشی قصد چاپیدن عرب های منطقه رو داره که عملا هم به نظرم به منظورش رسیده ولی خب ایران چاره ای نداشت که این کار رو بکنه . رو بازی کردن ایران تو این زمین بیشتر به نفع امریکاست و ضرر ایران، و فعلا مجبوره عملیات ایذایی اینچنینی داشته باشه که کمی فشارها رو رو خودش کمتر کنه و جایگاه خودش رو تثبیت!


+ جماعت میدونه کی نرمش قهرمانانه کنه، کی خمش کنه، کی فرو کنه . خوشم میاد از زرنگیشون! رو خر مراد که سوار باشن عمرا" پیاده شن!


سلام

حالتون چطوره؟؟

یکم از بعضی دوستان توقع همراهی تو پست قبل رو داشتم، هر چند حدس میزدم و استرس داشتم نسبت به بازخورد پست قبلی!


بگذریم، چند وقته، البته خیلی وقته به این مساله برخورد دارم، به مساله ای که در ادامه میخوام بهش اشاره کنم، فقط پیشنهاد میکنم قبلش پست

آمیرزا مهدی رو بخونین، چون عنوان رو از ایشون وام گرفتم هر چند یکم رویکرد عرضم متفاوته:


من عموما تو فضاهای این شکلی (مجازی) ناشناسم، یعنی رسمی ترین چیزی که دارم یه ایمیله که فقط اسم کوچیکم روشه و عملا به اسم من تو فضای مجازی تقریبا" چیزی وجود نداره؛


خیلی وقتها برای ی حس فضولی و کنجکاوی و بعضا خارش کِرمِ درون تو نقش های متفاوتی ظاهر میشم، البته این موضوع اخیرن اتفاق نیفتاده، یه وقتایی دیدین که مثلا وبلاگی حذف میشه شما میتونین به اسم خودتون اون وبلاگ رو ثبت کنین، تو همین فرایند ثبت وبلاگ فیک بارها اتفاق افتاده که آقایون موجهی که در نظر من به شدت مستقل و مستحکم هستند چپ و راست پیام های خصوصی میدادن و ابراز تمایل برای برقراری ارتباط میکردن.


من با این آقایون به ظاهر موجه کاری ندارم، بیشتر میخوام یه جوال دوز به خودم بزنم، تو مقاطعی شخصا" پیام های غیر ضرور شخصی برای بعضیها فرستادم، درسته حالا پیام خاصی نبوده، درخواست رابطه یا چیزی نبوده ولی اصلا ضرورتی هم نداشته من پیامی اونم خصوصی برای ایشون بفرستم، از این رفتار زشت خودم، با دیدن پیام های اون آقایون تو وب فیک احساس کردم که چقدر این کار سخیف و زننده و حقارت باره.


یادمه دوران دانشجویی، به پیشنهاد خانواده برای اولین بار تو عمرم رفتیم مشهد، فکر کنم حوالی میدون ولیعصر بود، نمیدونم یه هیات دانشجویی بود، تبلیغ کرده بود منم ثبت نام کردم، چند تا اتوبوس میشد . اتوبوس دخترا از کنارمون داشت رد میشد، یهو ایستاد(خداییش من از جوونی هم محل سگ به دخترا نمیذاشتم) اومدم که پرده رو بکشم که مثلا دخترا دید نزنن!! دیدم پسر بغل دستیم افتاد رو من انگار یه دسته حوری دیده چنان چشاش و نیشش وا شد که دختره تو اتوبوس بغلی پرده رو کشید، خیلی حرصم گرفت، باهاش برخورد کردم گفتم تو شخصیت منو لگد مال کردی، من میخواستم به اون محل ندم حالا طرف فکر میکنه من له له زدم و اونه که محل نداده!


نمیدونم تا کجا میخوام این مطلب رو کش بدم ولی هر چی که هست، ولی کلا من از پاچه لیسی، کاسه لیسی و کلا عمل لیسیدن بیزارم، مخصوصا همونی که به ذهنتون رسید چون یه عده قابل توجهی از آقایون واقعا این صفات رذیله رو دارن، مخصوصا در برخورد و رابطه با خانم ها، که با شخصیت و جایگاه مردانه به شدت در تعارضه؛ هر چند خیلی خیلی کم بوده ولی خود من هم چند باری رفتارهای شنیعی* ازم سر زده که مایه خجالت و شرمه که باید جلوش رو بگیرم!


* اون شنیعی که در مورد خودم عرض کردم، اصلا مثل شنیعی که الان بابه نیستا، مثلا بارها دیدم خیلی از آقایون در حقارت بارترین حالت ممکنه به زن ها شماره میدن، من تو باورم نمیگنجه این رفتار دون و حقیرانه، یا دنبال لاس زدن و اینا هستن، در اون حد حقیر نشدم، منظورم شنیع نسبت به شخصیت و مرام و عادات خودم بوده که اگه برای کسی تعریف کنم ممکنه بهم بخنده و بگه اینا که هیچی نیست ولی برای من خیلیه!(اینو گفتم فردا مخصوصا عیال محترم نیان بگن با کی چی گفتی و چه رابطه یا برقرار کردی!!!)

علاقه مندم تأکید کنم، این رفتار من ناشی از اعتقادات مذهبی یا تقیدات دینی نیست، چون واقعا نیست؛ و بیشتر ابعاد شخصیتی و رفتاریم این شکلیه، این شکلی بوده و خدا کنه این شکلی بمونه!


+ این

فیلم رو حتما ببینین


سلام

من سریال اصولا دنبال نمیکنم، چون از وابستگی و اعتیاد بیزارم، واسه همینم هست هروقت دیدم به چیزی زیادی وابسته شدم میرم که ترکش کنم، شده وبلاگ باشه یا یه سریال. ای بابا موضوعم این نبود

میخواستم بگم یکی دو قسمت اخیر سریال برادرجان خیلی خوب بود، چه ی زنی نشون داد، چقدر زنیت داشتن، چقدر حظ کردم از نگیشون، چقدر این زن کریم بوستان زنه، شیر زنیه، چقدر آرامش و متانت داره، چقدر خانومی و شعور داره، حتی دخترشون چقدر فهمیده است، چقدر حلیمه درک داره، چقدر بی اختیار و آویزون و بی خاصیت نیستن، چقدر خوب نقشی که باید در غیاب مردانگی مرداشون دیدن رو خوب بازی میکنن، بنظرم زنیت اینا ستودنیه!! چقدر خوب میدونن زن باشن، حتی خواهر اون پسرا چقدر خواهرانه هوای داداشاشون رو داره، خیلی دارم از نگی ی این سریاله لذت میبرم، از طرفی تلنگرای خوبی داره میزنه که مردای سریال حواسشون بیاد سرجاشون و اونا هم مردانگی کنن.


+ تنها عیبی که به کریم بوستان و زنش میشه گرفت اینه که عقده ی به حقه پایمال شده رو گذاشتن رو بچه هاشون بمونه، بنظرم پدر و مادر خیلی باید دقت کنن نذارن بچه با  کینه و عقده از کسی یا چیزی بزرگ شه، چون واقعا ارزش نداره!


++ من با روزه خوری علنی هم مشکلی ندارم، هرچند بنظرم بی تربیتیه این کار، من با اونایی که سیگار میکشن خیلی مشکل دارم، بنظرم این اوج بیشعوریه!




سلام

یه سوال، شما اگه امکانش رو داشته باشین برای خودتون و امواتتون چه کار خیری میکنین؟؟


+ دلم خیلی واسه بابام تنگ شده، هفته دیگه دو سال میشه که از دستشون دادم، این مدت فقط یه بار بخوابم اومدن، نمیدونم کجان، چطورن، چی کار میکنن؟؟ حال بابام خوبه؟ غذا اینا چی میخوره؟ جاش گرم هست؟ کسی هست بالش بذاره زیر پاش؟ پتو از پشتش نیافته یه وقت پشتش سرما بخوره! اگه بخواد بره دسشویی کی میره کمکش کنه؟ ویلچره بابا رو کی هل میده.


:((((




سلام

حالتون چطوره؟ 

این چند روز چیزی کاسب شدین؟؟

سعی کردین ازین به بعد قول بدین آدم شین؟؟؟


خدا کنه همم مون آدم وار زندگی کنیم.


این سریال برادر جان، بشدت دیالوگ ها و روابط خیلی خوبی داره، منی که کلا از فیلم و مخصوصا سریال دیدن بیزارم و مشتاق دیدنش کرده، هر چند امشب به خاطر این فوتبال مسخره و بی ارزش نشونش ندادن ولی خب میخوام راجع به قسمتهای قبلش حرف بزنم.


دقت کردین، یه مدت کریم بوستان رو غوز بود، بعد پسرش افتاد، بعد داداش بزرگه اسمش یادم رفت بعد حنیف و بعد ایاز و . حالا این دختره داره چشم سفیدی مژکنهکلا یکی همیشه رو غوز بوده، خیلی تو رفتارهای خودم هم فکر کردم،  تو رفتارها و اتفاقات دیگرانم دیدم، هر وقت رو غوز بودم و بودن هممم چی خراب شده حتی بهترین موقعیت ها، بنظرم اساسا روی غوز افتادن و لجاجت عامل بیشتر بدبختی، شکست و مشکلات زندگیهاست.

همین.



+ این

نوشته جناب شنگول العلما بشدت باید تو روابط شویی بهش توجه بشه، مساله خیلی مهم سکوت آقایون در مواقعی که باید سکوت کنن، مطلب طولانیه ولی بشدت موضوع مهمیه که آرامش زندگی سازه، پیشنهاد اکید دارم مطالعه ش کنین.




سلام


راستش علاقه ای به ورود به مسائل ی نداشتم ولی خب خیلی برام جالب بود و وقاحت تمام صاحبان پول، رسانه و نفوذ رو نتونستم بر بتابم.


این قضیه نجفی برام سوژه جالبی به دست داد.


یادمه وقتی نجفی وزیر آموزش و پرورش بود، تو یه جمعیتی که تازه شکل گرفته بود، اسمش یادم نیست، راه سبز بود موج سبز بود یه همچین چیزی، اشتباه نشه، قضیه برای سال 1376 و 1377 بود نه جریان سبز سال 88، اون موقع علیه همین آدم و بقیه عناصر بی خاصیت و غیر مرتبط نظر دادم، گفتم یکی با مدرک ریاضی چطور میتونه وزیر آموزش و پروروش باشه!؟؟  یادمه دبیر جلسه من رو متهم کرد به سیاه نمایی و از این القاب و گفت تو شبیه فلان شخصیت تو گالیور میمیونی که میگفت من میدونم نمیشه

تو دلم مونده تا الان که بهش بگم، من که اون نیستم ولی تو مثل کاپپیتان لیچ خبیث و بد جنسی .من از همون سال دیگه تقریبا هیچ فعالیت تشکیلاتی ی انجام ندادم و نهایتا هر چند سال یه بار یه نظر ی اگه کسی میخواست میدادم.

(نجفی تو دولت های خاتمی،رفسنجانی و ، با مدرک ریاضی، وزیر آموزش پرورش، وزیر علوم، رئیس سازمان برنامه بودجه، رئیس سازمان میراث فرهنگی، مشاور اقتصادی دولت و شهردار تهران بوده!!!)


نجفی زن دومش رو کشت، اما از مدعیان حقوق ن و دکترها و نظریه پردازان هر جایی و هر چیزی کسی نیومد از حقوق ن حمایت کنه و لایحه بده برای مبارزه با چند همسری !!


نجفی با کلت کمریش زنش رو تو وان حموم کشت، اما کسی بهش هنوز نگفته نجفی هفت تیر کش!


از همه جالب تر نجفی اقرار به قتل کرده، موندم وکیل خانوادگی رفسنجانی ها (محمود علیزاده طباطبایی) چرا وکالتش رو بر عهده گرفته، و کسی از کانون وکلا صدای اعتراض ش بلند نشده!


نجفی زن ش رو کشت ولی همه سایت های همیشه خائن و دورغ گو نه تنها موج حمله نگرفتن که با پوشش وسیع دارن سعی میکنن که از اعدام ش جلوگیری کنن!!


من نمیدونم نجفی چرا زن ش رو کشت ولی خوب میدونم این جماعتی که پول دارن، رسانه دارن، فریبکارن و خائن در راس کارن و متاسفانه یه عده هم بهشون رأی میدن. هنوزم میگم اونهایی که به این جریان رأی میدن و طرفداری میکنن خائنان به این مملکت هستن و مسئول همه خفت ها و ضررهایی هستن که به بار آوردن.


اینا همونایی هستن که رو با اون همه خدمت کاری کردن که کسی اسمش رو هم نگه و خیلی از مشاهیر ابا داشته باشن که مثلا با ایشون همکلام بشن، به این میگن پروپاگاندا، اسیر این پروپاگاندا ها نباید شد و الا دموکراسی، آزادی و حقوق بشر بیشتر شبیه یه دیکتاتوریه استحمارانه است!



+ دنیای اقتصاد امروز یه تیتری زده با این عنوان، "نقطه آغاز شکست نازی ها"؛ متاسفانه جریان خائن، وابسته، دون مایه، در راس رسانه ای و علمی این مملکت قرار گرفتن، و خیانتی که از این ها علیه خدمت وجود داره باعث همیشه عقب افتادگی ما باشه. در خباثتی آشکار این رومه برای مبارزه با تنظیم قیمت ها و کوپنی کردن کالاهای اساسی به جای حیف و میل میلیاردها دلار که دست مصرف کننده نرسید و دست یه عده دلال حروم لقمه افتاد، میخوان بایستن و همون طور که الکی زیر تعهد برجام فرومون کردن، نمیخوان اجازه بدن ملت بدبخت و محروم به حقش برسه و همین جوری همه چیرو حیف و میل کنن بره!

خلاصه ش اینه تهدید کردن با کوبنی کردن جامعه و حکومت فروخواهد پاشید !


سلام

حالتون چطوره؟


چه میکنین؟؟/

خوبین؟ خوش گذشته؟؟


عیدتون مبارک!

سال نوتون مبارک باشه!

ان شالله سال خیلی خوبی در پیش داشته باشین.


امروز میخوام از یه موضوع واقعی براتون بگم، یکم بیشتر رویکردم نظرخواهانه است.

تأکید میکنم عزیزانی که سن کمتری دارن، یا متأهل نیستن، یا در شرف ازدواج هم نیستن این مطلب براشون هیچ فایده ای نداره و وقتشون رو تلف میکنه،  ولی برای عزیزانی که مخصوصا در شرف تأهل هستن، یا حتی متآهل هستن قابل خوندن و استفاده است، پس خواهش میکنم اگه نوجوان هستین، یا قصد ازدواج ندارین نخونین!(میدونم نتیجه عکس داره ها ولی واقعا به دردتون نمیخوره)


من موارد متعددی به سراغم اومدن که از رابطه خارج از خانواده همسرانشون گله داشتن، حالا همسرانشون ممکن بود در حد یه پیام تلگرام و اینستا قربون صدقه طرف برن، یا رابطه عاطفی و دیداری داشته باشن، یا مبتلی به خودیی بشن، یا بشینن به جای کنار همسر بودن فیلمهای مستهجن ببینین و یا هر چیزه دیگه!

شما تصور کنین، یه پسر حدودای 13- 14 سالگی میل جنسیش فعال میشه، من خودم یادمه تو راهنمایی که بودیم پسرا عکس مجله پلی بوی با خودشون میاوردن مدرسه، قشنگ یادمه  یکی از همکلاسیهام حتی تو خود کلاس خودیی میکرد، اون موقع امکانات خاصی نبود، از پشت شهرداری مجله و عکس ی میخردین میاوردن تو مدرسه میفروختن!
الانا که تو مدارس به نظرم فاجعه باید اتفاق بیافته، خب این اتفاقات افتاده، از دخترهای زیادی هم شنیدم که تو دبیرستان بخش قابل توجهی از دخترها رابطه جنسی رو تجربه کردن و تو دانشگاه به مراتب این درصد بالاتر هم رفته.


من از بخش فقهی و دینی ش میگذرم، اینکه مردان و ن خبیث رو برای هم تعیین کردن و ن و مردانی که کردن حق ندارن با ن و مردانی که نکردن ازدواج کنن هم میگذرم و. سوالم اینه، چطور میشه یه پسر رو مخصوصا و یه دختر رو همینطور تا سالها بدون هیچ وسیله ای برای ی نیازش رها کرد و ازش توقع داشت به راه های غیر معقول کشیده نشه؟؟

تازه بعد از ازدواج اون مرد مخصوصا فکر کن سالها عادت کرده به اون رفتار، چطو.ر میشه اون همه سال عادت یک شبه ازش ترک بشه؟؟


سلام

حالتون چطوره؟

ایام عید خوش گذشت؟


بعضی وقت ها این کلیپ های عاشقانه رو که میبینم و میزان عشقی که بین دختره پسره ی ماجرا فوران میکنه رو، برام سوال پیش میاد، آیا این عشق بازی ها مربوط به دوران نامزدی و بعضا دوستیه یا در ادامه در صورت تأهل هم این معاشقه جات هم همراه زندگی ها هست؟


این پرسشیه که در برخوردم با خیلی از خانواده هایی که دیدم به نتیجه قاطعی نرسیدم ولی غالبا" بعد از فروکش کردن کشش و حرارت وصال و عادی شدن زندگی مشترک دیگه شاهدش نیستیم یا کمتر شاهدیشم.


شاید خیلی طبیعی باشه، اساسا فاصله و فراغ و در واقع میل و شوق وصله که هیجان انگیزه و هورمون ترشح کن!

و در صورت وصال و عادی شدن وصل، دیگه اون هیجانات به اون شکلی که قبلا بوده ایجاد نمیشه و هورمون ها هم همین طور .


البته این وسط استثنائاتی هم بوده که بعد از سالها هنوز به هم هیجان دارن، ولی خب به نظرم عموما" این هیجانات تبدیل به وابستگی و عمق بخشیدن دلبستگی میشه، یعنی اگه مثلا تو دوران نامزدی دختر و پسر هیجان رسیدن و وصل و لمس و بوسه و معاشقه و هم خوابی داشته باشن، بعد از دوران تآهل تاب و طاقت دوری و فراغ و از دست دادن و آرام نگرفتن کنار هم رو ندارن!


نمی‌دونم سوال درستیه یا نه، ولی بنظرتون اولاً بعد از تأهل زن و شوهر معاشقه، هیجان و اون لذت ها رو باز میچشن و ثانیاً اگه دوست داشتین از تجربیات فردیتون حتی به صورت ناشناس بنویسید و بیشتر از دلایل واقعیش بگین، ممنونم.



باسلام و شب بخیر


خواستم ازتون یه سوال بپرسم، اگه راحت نبودین ناشناس پیام بدین، و اون اینکه:


تو زندگی متأهلیتون چه آرزویی دارین؟؟

شاید اینطوری سوالمو بخونین حسرت به دلتون مونده همسرتون چی کار کنه؟؟

یاشایدم داشتن چیزی یا موقعیتی، یا هر چیزی که به ذهنتون میرسه ازینکه متأهلین و آرزوشو دارین


راحت باشید لطفا کوچیک و خنده دار و بزرگ و دست نیافتنی هم بود بگین



سلام

حالتون خوبه؟ 

چه حال چه خبرا؟؟

اوضاع روحی و روانیتون چطوره؟؟؟

اوضاع اقتصادی و کاریتون خوبه؟؟؟؟

رابطه هاتون چطوره؟؟؟؟؟


امروز راجع به یه موضوع مهم میخوام حرف بزنم، راجع به نرسیده و کال بودن آدم ها و کارهاشون؛ 


میوه ای که کال باشه نه تنها طعم و مزه نداره، و نه فایده بلکم ممکنه با خوردنش دلدرد بگیرید و کارتون به افقی شدن بکشه ولی وقتی رسیده هم خوش مزه است، هم‌ خوش خوراکه و هم مفید؛ 


حالا فکر کنین آدم های کالی که حرفاشون و نسنجیده و نپخته میزنن، یا رفتارهایی میکنن که نپخته و خامه، بدون اینکه بفهمن چی گفتن فقط میگن .

آدم های نفهم و کالی که نمیدونن چیو کجا بگن، چه کاری و کجا انجام بدن، تو برخورد با این جور آدما فقط باید سکوت کنیم، فقط؛

 نباید حرص بخوریم، دهن به دهن گذاشتن با این جور آدما و اینکه بخوایم سعی کنیم اونا رو قانع کنیم نشون دهنده بلاهت ماست، یعنی ما ازونا کمتریم اگه بخوایم بفهمونیمشون یا قانعشون کنیم یا تذکر و ایرادی به حرفاو کاراشون بگیریم.


داشتن همراه و همسر کال واقعا درد بزرگیه، خدا برای هیچ کسی این درد رو نیاره!


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


با  سلام و احترام

من یکی از خوانندگان وبلاگ "یک مرد" بودم و هستم.

دوستان  این وبلاگ در حال حاضر در اختیار " یک مرد " نمی باشد و بنده تنها این آدرس رو به منظور حفظ این وبلاگ برای نویسنده سابق ، ثبت کرده ام . امیدوارم ایشون برگردند و به نوشتن ادامه بدهند و تا اون روز در این وبلاگ هیچگونه فعالتی صورت نمیگرد.

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها